فصل۶: مسعود پزشکیان در جلسهای که یکشنبه شب برگزار شده با منتقدان سرسخت خود یعنی سران جبهه پایداری به گفتگو نشسته است. مهرداد خدیر، معاون سردبیر در روزنامه هممیهن، اما در شرح اهمیت این جلسه به صراحت پزشکیان اشاره کرده و نوشته: «هرچند سخنان چهرههای شاخص رقیب انتخاباتی خود را شنیده، اما اصطلاحاً جوگیر نشده تا مثلاً از مرحوم مصباح یزدی یاد کند بلکه بر مواضع خود پای فشرده منتها با لحنی نرم و مشارکتجویانه، ولی دچار رودربایستی نشده کما این که گفته است: «جذب حداکثری همه افراد جامعه با سلایق مختلف از جمله اصول اساسی انقلاب است و ما باید با رفتار و عملکرد صحیح و اصولی با مردم آن بخش از جامعه را که دلخورند یا گله دارند به سمت خود بیاوریم نه اینکه فاصله آنها را با نظام و حاکمیت روز به روز بیشتر کنیم.»
وی دومین وجه اهمیت این جلسه را خود جبهه پایداری میداند و نوشته: «جبهۀ پایداری اگرچه یکی از اضلاع اصولگرایی است، اما رادیکالترین آنهاست و کاملاً با اصولگرایی میانه و حتی جناح قالیباف تفاوت دارد چندانکه برای ریاست مجلس جدید هم خیز برداشته بودند، اما ناگهان چشم گشودند و دیدند حالا نهتنها ریاست مجلس را در اختیار ندارند که ریاستجمهوری را هم در پی سانحه بالگرد آقای رئیسی و شکست سعید جلیلی در انتخابات تیرماه از کف دادند.
با این همه، چون ساختار سیاسی ایران حزبی نیست شکست جبهه پایداری در انتخابات ریاستجمهوری به معنی دور شدن کامل آنان از قدرت نیست، زیرا در صحنههای دیگر حضور دارند و اگر تا حدی مهار نشده بودند به پر و پای پزشکیان بیشتر میپیچیدند و هیچ تضمینی وجود ندارد که در ادامه نخواهند تقابل خود را رویارو کنند. برخی از چهرههای رسمی یا منتسب به آنان مانند امیرحسین ثابتیِ جوان به دنبال شبیهسازی تاریخیاند تا جایی که فرد اخیرالذکر مرحوم عبدالحمید دیالمه، نماینده مشهد در مجلس اول را الگوی خود قرار داده که در مقابل اولین رئیسجمهوری ایستاد. حال آن که ایران ۱۴۰۳ شباهتی به ایران ماقبل تولد نماینده جوان ندارد.»
دیگر نکته مورد اشاره درباره اهمیت جلسه، اما زمان برگزاری آن است. نویسنده هممیهن نوشته: «مهمترین حربه یا ژست جبهه پایداری تا همین یک هفته قبل این بود که بر خاتمی و روحانی و پزشکیان انگ سازش بزنند و خود را سردمدار مقاومت معرفی کنند و حالا در این فضا که هم حملۀ موشکی انجام شده هم رهبری راهبرد «نه تعلل نه شتابزدگی» را در مقابل اقدامات اسرائیل اعلام کردهاند حرف خاصی در این حوزه ندارند.»
در ادامه به یک نکته مهم اشاره شده و آن این است که «دیدار رئیسجمهوری با اعضای ارشد مهمترین تشکل سیاسی رقیب از یک منظر به رسمیت شناختن تحزب است و، چون با رقیبی از جنس پایداری شروع شده دست او را برای ادامه این روند با دیگر تشکلها باز میگذارد.»
به اعتبار همین نکته هم تاکید شده که «دیدار یا میزبانی احزاب سیاسی اعم از منتقد یا همسو کفایت نمیکند و رئیسجمهور باید میزبان سندیکاها و انجمنهای مستقل و نه دولت ساخته هم باشد و نباید در محدوده احزاب سیاسی متوقف شود.»
در بند پایانی این یادداشت، اما آمده است: رئیسجمهوری و جبهۀ پایداری در هر چه اختلاف داشته باشند در یک امر مشترکاند و آن هم این است که بخش قابل توجهی از واجدان شرایط رأی دادن نه به او رأی دادند و نه به سعید جلیلی نامزد جبهه پایداری و به خاطر همین از ضمیر «ما» استفاده کرده است. رئیسجمهوری که برای شناختهشدهترین مخالفان خود که ذیل عنوان «جبهه انقلاب» را از شمول «جبهه انقلاب» هم خارج میدانستند وقت گذاشته و گوشی برای شنیدن دارد به طریق اولی باید آماده شنیدن نظرات و راهکارهای کسانی باشد که افق فکری مشترکی با او دارند و نماینده تبریز با پشتوانه ۱۰۰ هزار رأی در مجلس را با ۱۷ میلیون رأی روانۀ پاستور کردند و اتفاقی را رقم زدند که به گفته خود او «فکرش را هم نمیکرد.»