فصل6: علی اکبر ناطق نوری، در آستانه ورود به هفتادوپنجمین زادروز خود، با بازگشت به جمع یاران قدیمی در جامعه روحانیت مبارز پس از 10 سال قهر، خبرساز شده است. شیخ تحولساز و تاثیرگذار جناح محافظهکاران در سالهای بعد از انقلاب، با حضور در مناسبی سیاسی همچون نمایندگی مجلس، ریاست قوه مقننه، وزیر کشور، عضویت در جامعه روحانیت مبارز از همان ابتدای تشکیل، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی و... در مقام یکی از چهرههای اصلی موثر در تعیین روند سیاست در کشورمان قابل بازشناخت بوده و کسی نمیتواند منکر نقش مستقیم او در رسیدن به قدرت بسیاری از شخصیتهای سیاسی شود.
ناطق نوری که در سال 1323 در روستای اوزکلا در نور به جهان گشود، به عنوان «شیخ نور» شناخته میشود و با ایفای نقش مستقیم و غیر مستقیم در به ریاست جمهوری رسیدن افرادی همچون محمود احمدینژاد و حسن روحانی شناخته میشود. البته بسیاری از نزدیکان که مرام و شخصیت او آشنا هستند از او به عنوان «سیاستمداری با مرام پهلوانی» یاد میکنند.
البته این سیاستمدار استخواندار که در ابتدا در جریان هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهور به عنوان نماد جناح محافظهکار و اصولگرایی شناخته میشد، طی دو دهه گذشته با شناخت ضرورتهای جامعه و فهم تحولات زمانه، , و در شرایطی که ماهیت جریان اصولگرا تغییر کرده و مترادف با افکار جریان تندروی جبهه پایداری تعریف می شد، مسیر گذار به جناح اعتدال را در پیش گرفت. افزون بر این میتوان علیاکبر ناطق نوری، را در دسته «سیاستمداران شیشهای» قرار داد. از آن دست سیاستمدارانی که زود رنجیدهخاطر میشوند و فعالیت سیاسی خارج از رده و میل خود را بر نمیتابند.
در جریان مناظرههایی انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 میان محمود احمدینژاد و میر حسین موسوی بود که به نظر میرسید احمدینژاد در مسیر انتقام از ناطق نوری به دلیل عدم حمایت از او در دور دوم انتخابات سال 1384 به عنوان نامزد مورد حمایت شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی بر آمد و در کنار فرزندان مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، به مصطفی فرزند بزرگ او نیز تاخت. بعد از این مناظره، سیاستمدار با تجربه اما همراه با روحیات شیشهای، با دلخوری از بیتفاوتی همراهان خود در جامعه روحانیت، مسیر قهر از خانه خود (جامعه روحانیت مبارز) را در پیش گرفت و تنها فعالیتهای سیاسی چشمگیر او به حمایت از حسن روحانی در دور دوره انتخابات ریاست جمهوری 1392 و 1396 محدود شد.
با تمام این اوصاف، حضور ناطق نوری در آخرین نشست شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، طی روزهای گذشته خبرساز شد؛ البته در ابتدا این حضور در مقام میهمان خطاب شد اما در ادامه سید رضا اکرمی، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با صراحت تمام به خبرنگار «انتخاب» گفت: «به هیچ عنوان حضور وی در مقام میهمان نبوده و در مقام صاحبخانه به جامعه بازگشتند.» همین مساله کافی است که اکنون پرسیده شود چرا ناطق به خانه بازگشت؟ بعد از 10 سال دوری او از جمع یاران قدیمی چرا او تصمیم گرفت به جمع جامعه روحانیت برگردد؟ هر چند پاسخ دقیق به این پرسش را باید «شیخ نور» بدهد اما در مقام تحلیل سیاسی میتوان دو محور ذیل را به تقریر در آورد.
1- بازگرداندن جایگاه جامعه روحانیت مبارزه به روزهای خوش گذشته
هر چند نقش جامعه روحانیت مبارز، در روند تحولات منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و تحولات بعد از انقلاب غیر قابل انکار است اما باید این واقعیت را پذیرفت که این نهاد طی سالهای بعد از ابتدای دهه 1380 مسیر نزول و کاهش تاثیرگذاری را پیموده و دیگر نمیتوان ز آن جامعه موثر سالهای ابتدایی انقلاب یاد که تمامی تصمیمات و تحولات از منفذ آنها میگذشت. در نتیجه این وضعیت طی یک سال گذشته شواهد حاکی از آن هستند که پس از انتخاب مصطفی پورمحمدی به عنوان، دبیرکل جامعه روحانیت در خرداد ماه 1397، او تلاشهای جدیای را برای احیا، بازسازی و بازگشت جایگاه گذشته به جامعه روحانیت انجام داده است.
در هیمن راستا به نظر میرسد پورمحمدی، همراه با موحدی کرمانی، در مقام رئیس شورای مرکزی، دعوت مجدد و بازگشت سیاستمداری کهنهکار همچون ناطق نوری را در دستور کار قرار داده و قصد دارند از حضور مجدد او به عنوان ضامن احیای مجدد خود و در راستای پایداری زدایی از جریان اصولگرا بهره بگیرند.
2- ناطق نوری میخواهد «مانا» شود
بدون تردید، سیاستمداری با کارنامه ناطق نوری یا حتی کمتر از وی، در مقام واپسین خواست ، میل با «مانا» شدن، یعنی ماندگاری در تاریخ و اذهان شهروندان را در سالهای پایانی سیاستورزی خود در سر میپرورانند. حتی میتوان چرخش ناطق به سوی اعتدال و دوری او از احمدینژادیسم را در همین راستا مورد خوانش قرار داد. این واقعیت قابل پنهان کردن نیست که ناطق نوری نیز میل دارد همچون مرحوم آیتالله هاشمی ماندگار شود و در آینده از او در مقام یک مرجع فراجناحی، یاد شود.
کارنامه سیاسی ناطق نوری، پشتوانه بزرگی است که او را به نقشآفرینی مجدد و گرایش به سوی «مانا» شدن همچون آیتالله هاشمی ترغیب میکند لذا حضور او در جمع یاران قدیمی و بازگشت به خانهای که از ابتدا خود یکی از بنیانگذاران آن بود، به طور حتم در راستای ایفای نقش موثر در جامعه و ساختار کلی نظام قابل ارزیابی است.
با این وجود، ذکر این نکته ضروری است که مسیر مانا شدن آیتالله هاشمی از مسیر حضور در آزمونهای مردمی و در معرض انتخاب قرار دادن خود در صندوقهای رای صورت گرفت. شاید کسی باور نداشت در انتخابات مجلس ششم آیتالله هاشمی نتواند موفقیتی کسب کند اما او ناامید نشد، برای خبرگان رهبری نامزد شد. بعدها دو بار نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد و البته یکبار نیز شکست خورد اما در نهایت مرحوم هاشمی بود که مهر مردم را با تفکرات مختلف جذب کرد و در مقام شخصیتی ماندگار با آنها وداع کرد.
بر خلاف آیتالله هاشمی، بعد از انتخابات 1376 و شکست ناطق نوری از سید محد خاتمی، دیگر شاهد در معرض انتخاب و قضاوت قرار گرفتن ناطق نوری نبودهایم؛ شاید او باوری به این رویه نداشته باشد اما با حضور در محافل مختلف و اظهار مواضع مردمی، همواره نیمنگاهی به خواست شهروندان نیز داشته است.
در حقیقت، هاشمی مسیر «مانا» شدن از پایین به بالا را در پیش گرفت ناطق به نظر میرسد مسیر «مانا» شدن از بالا به پایین را در پیش گرفته است که البته میتوان گفت بسیار فرق است میان این و آن. تاریخ قضاوت خواهد کرد که آیا «شیخ نور» در مسیر پر مشقت سیاستورزی در سال های پایانی کار خود در مقام سیاستمدار موفق خواهد شد یا خیر.