فصل6: صحنه سیاسی ایران از آغاز شکلگیری انقلاب اسلامی تاکنون، محل رقابت دو جریان اصلی بوده که در دهه اول انقلاب با نام چپ و راست شناخته میشدند و در ادامه سیر تحولات سیاسی و حزبی در جمهوری اسلامی، به احزاب اصلاحطلب و اصولگرا تبدیل شدند.
تا سال 68 تقریبا نمیتوان تقسیمبندی دقیقی از حاکمیت یک جریان بر کشور و امور آن ارائه کرد؛ هرچند در این مدت افراد بیشتری از جناح چپ یا اصلاحطلبان فعلی در رأس امور بوده و مسئولیتهای مهمی در کشور برعهده داشتند. پس از به ریاستجمهوری رسیدن مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی که خاستگاه او جامعه روحانیت مبارز بود، میتوان گفت که تا حدودی کار به دست بخشی از جناح راست یا اصولگرایان فعلی افتاد اما باز هم چهرههای اصلاحطلب زیادی در این برهه مسئولیت داشتند.
سرآغاز شکلگیری رسمی دو جناح راست و چپ را میتوان از زمان انشعاب در جامعه روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون مبارز عنوان کرد اما در حقیقت این تفکیک سیاسی را باید به انتخابات سال 76 ارتباط داد؛ زمانیکه باوجود همه پیشبینیها که گزینه جناح راست یعنی «علیاکبر ناطقنوری» رئیسجمهور پس از هاشمیرفسنجانی خواهد بود، در نهایت «خاتمی» با بیش از 20میلیون رأی بهعنوان نماینده و نماد «اصلاحطلبی» رئیسجمهور شد.
پس از ریاستجمهوری خاتمی، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر اکثر مناطق کشور بهویژه تهران نیز با رأی مردم در اختیار اصلاحطلبان قرار گرفت و این رویه تقریبا هشت سال ادامه یافت، پس از پایان این دوره هشتساله ریاستجمهوری، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران بهویژه در شهرهای بزرگ عموما بهدست جناح مقابل یعنی اصولگرایان افتاد.در سال 84 هرچند کاندیدای جریان اصولگرا در وهله اول «علی لاریجانی» بود، با توفیق «محمود احمدینژاد» که همراه با آیتالله هاشمیرفسنجانی به دور دوم انتخابات رفته بود، عمده جریان اصولگرا بهویژه بخشهایی از این جریان که میتوان آنان را نواصولگرا دانست، به سمت احمدینژاد رفتند و به حمایت از او پرداختند؛ بهاینترتیب بود که قدرت در قوهمجریه به دست اصولگرایان افتاد؛ هرچند بعدا احمدینژاد خود را جدای از این جریان سیاسی خواند.
در سایر حوزهها نظیر مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا هم شاهد چنین رویهای بودیم و مردم که گویی آزمون جریان اصلاحطلب را گرفته و دنبال آزمون جریان اصولگرا بودند، تقریبا با رای خود بسیاری از نهادهای تصمیمگیر را در اختیار این جریان قرار دادند؛ اگرچه اشتباهاتی از سوی برخی بدنه جریان مقابل اصولگرایان هم نظیر قهر با صندوق انتخابات و مسائلی از این دست در این بین تاثیرگذار بود.با وجود نارضایتی نسبی از دولت احمدینژاد بهواسطه عملکردش در حوزههای مختلف بهویژه بخشهای اقتصادی و سیاست خارجی و ورود میرحسین موسوی به عرصه انتخابات در سال 88 تنشهایی ایجاد شد اما در هر صورت کار توسط احمدینژاد منتسب به اصولگرایان در قوهمجریه ادامه پیدا کرد و در سایر ارکان تصمیمگیر نیز تقریبا قریب به اکثریت قاطع کرسیها در اختیار چهرههای اصولگرا بود؛ موضوعی که در نهایت در سال 92 با رای مردم پایانیافته اعلام شد و آرا به سمت جریانی با حضور «اعتدالگرایان، معتدلان اصلاحطلب و معتدلان اصولگرا» رفت.
نماینده این جریان در قوهمجریه، «حسن روحانی» بود که با شعار بهبود وضعیت اقتصادی که در شرایط بسیار حادی قرار داشت و همچنین اصلاح سیاست خارجی که در بخشهای عمدهای از آن تنشهای زیادی وجود داشت و بهواسطه آن جمهوری اسلامی ایران تحت تحریم قرار گرفته و ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد نیز رفته بود، به صحنه آمد.
پس از روی کار آمدن دولت اعتدالی، بسیاری از نهادها هم با رای مردم از اختیار جریان اصولگرا خارج شده و در اختیار این جریان قرار گرفت. این رویه، در نهایت منجر به این شد که به تناسب، چهرههای اصلاحطلب و اصولگرای میانهرو در بخشهای مختلف به کار گرفته شوند. در این دوره تورم کنترل و از حدود 40 درصد به نرخ تکرقمی نزدیک شد. همچنین با انعقاد یک قرارداد بینالمللی (برجام) بساط بسیاری از تحریمها برچیده و ایران از ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد خارج شد اما بخشی از مشکلات همچنان پابرجا بود.
به فاصله دو سال از گذشت دولت دوم «حسن روحانی» وضعیت اقتصادی، نرخ ارز، طلا و سکه دچار نوسانات شدیدی شد و باز هم مشکلات اقتصادی گذشته بر سر مردم آوار شد. همچنین بقای برجام در پی اقدام رئیسجمهور جدید آمریکا در هالهای از ابهام قرار گرفت و البته همه این مسائل باعث شده که حداقل بخشی از مردم نسبت به رای خود ابراز پشیمانی کرده و در آینده رویکرد فعلی خود را احتمالا عوض کنند.
بسیاری از کارشناسان سیاسی هم بر این اعتقاد هستند که اعتماد فعلی مردم به جریان سیاسی حاکم در انتخابات مجلس 98 و ریاستجمهوری 1400 ادامه پیدا نخواهد کرد و سخنانی نظیر «تکرار میکنم» هم از سوی چهرهای نظیر خاتمی مورد اقبال قرار نخواهد گرفت.
اما پرسش این است که غیر از این جریانات سیاسی و انتخاب بین آنها، گزینه دیگری هم مگر هست؟ یعنی مردم سراغ مستقلین خواهند رفت و آنها را برای ادامه کار برخواهند گزید یا دوباره به یکی از جریانات سیاسی اعتماد خواهند کرد؟
نگاه دقیق به رخدادهای چند وقت اخیر، نشان از آن دارد که جریانهای سیاسی سنتی مرجعیت خود را از دست دادهاند. حالا برخی گروههای نو در هر دو جناح در حال رخنمایی هستند و این مساله بهخوبی در وقایع چند ماه اخیر قابل مشاهده است. در جریان سیل، گروههای جهادی و حزباللهی حضور خوب ، قابل تقدیر و مناسبی داشتند و طبیعتا در فضای سیاسی ایران هم ظهور خوبی خواهند داشت.باید منتظر تغییر آرایش سیاسی باشیم.
فصل6: اخیرا جریانهای جدیدتری در حال رخنمایی هستند . گروههای جهادی در میان اصولگرایان و طیف پیشرو در میان اصلاحطلبان، زایشهای جدید سیاست ایران هستند.