فصل6: علم «شورای وحدت» گرچه این روزها در جریان اصولگرا بلند شده است و برپاکنندگان جلسات این شورا مدعی هستند که قرار است وحدتی فراگیر در جناح راست را ایجاد کنند اما تحرکات جداگانه نیز کم و بیش در گوشه و کنار اردوگاه اصولگرایی کم دیده نمی شود. پایداری ها روز گذشته از مدل انتخاباتی خاص خود حرف زدند، قالیباف نواصولگرایی را دائما تکرار و تکرار می کند، جامعه روحانیت برخی جلسات انتخاباتی را کلید زده است و ....
لطف الله فروزنده که بیشتر با سمت معاون پارلمانی محمود احمدی نژاد شناخته می شود اما از جمله چهره های نزدیک به جمعیت ایثارگران است که زمانی هم در حلقه اول حزب یکتا یا همان وزرا و بازماندگان دولت احمدی نژاد قرار داشت. او در زمان برپایی خیمه جمنا هم از افرادی بود که تلاش های زیادی برای آن جبهه نوظهور کرد.
او در گفتگویی که با خبرآنلاین داشت درباره اما و اگرها بر سر وحدت اصولگرایان مدعی است که اصولگرایان می توانند به وحدت برسند. فروزنده حتی اختلافات با جبهه پایداری را هم یک مسئله طبیعی می داند و معتقد است حتی با آنها می شود به توافق و ائتلاف رسید. البته فروزنده اعتراف می کند هیچ فرد شاخصی در جریان اصولگرایی وجود ندارد که بتواند رهبری این جریان را به عهده بگیرد. آنچه در ادامه می خوانید مشروح این گفت و گو است:
****
آقای فروزنده! این روزها هر دو جریان های سیاسی صحبت از سر رسیدن به یک نقطه اشتراک و وحدت می کنند و حتی ضرورت آن را بارها و بارها تکرار می کنند اما در گام آخر بازهم آن وحدت بروز و ظهور خاصی پیدا نمی کند و بیشتر تحرکات تک روانه مشاهده می شود. ریشه این وحدت گریزی در هر دو جریان چیست؟
احزاب وحدت نمیکنند بلکه ائتلاف می کنند. در دورههای مختلف هم معمولا به ائتلاف رسیدند. در کشور ما ظرفیت قانونی، فرهنگ کار حزبی و اصول اخلاقی کار حزبی فراهم نشده است. ما باید جایگاه حزب را در نظام جمهوری اسلامی و با توجه به قانون اساسی به خوبی تعریف کنیم. باید منطق فعالیت حزبی را بدانیم.باید بدانیم حزب برای کسب قدرت است یا خدمت؟! حزبگرایی در کشور ما مبحث جدیدی است که باید با توجه به قانون اساسی بررسی و تدوین شود تا بتواند شکل بگیرد و مسیر روشنی را طی بکند. به هر حال، با توجه به ظرفیت فعلیاش در حال فعالیت است. ولی اگر اصول و مبانی روشنی تعریف شود، راحتتر به ائتلاف میرسند، ضمن این که میتوانند پاسخگو باشند.
احزاب باید پاسخگوی کاندیداهایشان باشند
یکی از مسائل مهم و فلسفه احزاب این است که نسبت به چهرههایی که به مردم معرفی میکنند، پاسخگو باشند. شما ببنید جریان اصلاحات آقای روحانی را معرفی کرد و خودش بعد از آن به منتقد روحانی تبدیل شد. این موضوع قابل قبول نیست هر حزبی اگر فردی را معرفی می کند چه برای شوراها و چه برای ریاست جمهوری و مجلس باید به مردم پاسخگو باشد. مردم توقع دارند که هر حزبی که معرف یک دولت بوده است نسبت به دولتش پاسخگو باشد. وقتی این اتفاق رخ نمی دهد آن انسجام لازم حزبی هم اتفاق نمی افتد و نمیتواند مسیر را برای ادامه فعالیت روشن کند.
چرا اصولگرایان منکر حمایت ها از احمدی نژاد شدند؟
یا اصولگراها بعد از عیان شدن مشکلات دولت احمدی نژاد به جای اینکه پاسخگو باشند از او تبری جستند و منکر حمایتهایشان شدند ؟
به هر صورت این آفتی است که احزاب ما به آن دچار هستند.
در ایران مسئولیت کاندیداها در مقابل حزب هنوز تعریف نشده است
چرا این پاسخ گویی وجود ندارد؟
سیاست ها شفاف و روشن نیست؛ معلوم نیست که چگونه باید پاسخگو باشند. آیا رئیس جمهوری که انتخاب شد، ملزم است از سیاستهای حزب پیروی کند؟ مثلا در مجلس، طیفی از نمایندگان داریم یک روز از این طرف میروند، یک روز از آن طرف. اصلا معلوم نیست که موضعشان اصولگرایی است یا اصلاحطلبی. معلوم است که چنین وضعیتی را نمیشود کنترل کرد. فردی که حزب معرفیاش می کند و به قدرت میرسد، باید موظف باشد سیاستهای حزب را پیش ببرد و به حزب پاسخگو باشد. این برمیگردد به این که ساز و کارهای لازم در اختیار حزب نیست که بتواند فرد خاطی را معرفی کند. این چیزی است که در دنیا وجود دارد. مسئولیتها در مقابل حزب هنوز خوب تعریف نشده است. لازمه این امر آن است که در محافلی این بحث مطرح شود تا به چارچوب واحدی برسیم.
فرهنگ حزبی در ایران بیشتر مدعی دموکراسی است
یک نکته که شاید در هر دو جریان سیاسی هم مشهود است این است که تشکلهای سیاسی یک جریان وقتی که درانزوا هستند، بهتر به وحدت میرسند تا وقتی که در قدرت هستند و...
انسان این طور است. وقتی در موضع قدرت باشد، کمتر با دیگران مینشیند ولی هنگامی که در موضع ضعف باشد، راحتتر با دیگران تفاهم پیدا میکند. این خاص ما هم نیست. تمام دنیا به این شکل است. اتفاقا معتقد هستم که فرهنگ حزبی در کشور ما خیلی بیشتر از کشورهای غربی مدعی دموکراسی است.
مردم باید افراد حزبی معقول را انتخاب کند نه افرادی که فقط شعار می دهند
نهایت بحث این است که احزاب باید به رشد و بلوغ برسند که بتوانند به مردم پاسخگو باشند و افراد پاسخگو را هم معرفی کنند تا کشور پیشرفت کند. آن چه مهم است پیشرفت کشور است نه چپ یا راست بودن. کشور یکسری راهبرد اساسی دارد که مسئولان بالادستی و رهبر باید آن را تعیین کنند. چه اصلاحطلب و چه اصولگرا وقتی در قوه مقننه و مجریه قرار میگیرند باید ملزم باشند این مسیر درست را بروند و به مردم پاسخگو باشند. احزاب باید واسطه بین مردم و حکومت باشند تا بتوانند به خوبی خدمترسانی کنند. مردم باید به احزاب اعتماد کنند که انتخابات به سمت عقلایی شدن برود و افراد باصلاحیت بر مسند قدرت قرار بگیرند نه افرادی که شعار بدهند و دقیقا عکس آن عمل کنند.
رسانه ها باید احزاب و کاندیداهایشان را به چالش بکشند
شما می گویید در احزاب مان بیشتر رفتار وحدتآمیز داشتیم اما چیزی که در واقعیت میبینیم این است که رفتار تشکیلاتی وجود ندارد.
حمایتهای لازم باید انجام شود. این موضوع در محافل علمی باید مورد بحث قرار گیرد است. باید فرد در برابر حزب و مرامنامه مقید باشد. رسانهها در این موقعیت نقش مهمی دارند.باید افراد و احزاب را به چالش بکشند تا دیگر کسی جرئت نکند و حرف و عمل متفاوت داشته باشد. تا دیگر کسی جرات نکند فردی را معرفی کند که ضد شعارهایش عمل کند. هر چه فضای سیاسی شفاف و پاسخگو باشد، میشود به آن سمتی رفت که هرکس در مملکت حرفی زد، یا پخته حرف بزند یا اصلا چیزی نگوید و شعاری ندهد که عملی نشود. متاسفانه میبینیم که شخصی قبل از انتخابات ریاست جمهوری و مجلس حرفی میزند و شعاری میدهد که اصلا شرایط احقاقش را ندارد و بدین ترتیب جامعه ر ا هم تحت تاثیر همین شعارهایش قرار میدهد و بعد توانایی عمل به آن را ندارد. اساسا بزرگترین خسارت به کشور و فرصتسوزی همین شعارهایی است مطرح می شود اما عمل نمی شود.
فرد بانفوذی که جریان اصولگرا را رهبری کند وجود ندارد
چقدر رهبری های چندگانه در جریانات سیاسی را مشکل میدانید. مثلا زمانی در جریان اصولگرایی آیتالله مهدوی کنی و جامعتین محوریت داشتند و اصولگرایان زیر چتر آنها جمع می شدند امروز این موضوع وجود ندارد و هر کسی داعیه رهبری دارد این رهبری چندگانه چقدر مشکل ساز است ؟
الان فرد شاخص و بانفوذی که بتواند جریان اصولگرا را رهبری کند وجود ندارد و باید از طریق مدل ائتلاف و اتحاد، رهبری و روش را تعریف کرد. به هرحال در هر جریانی، طیفهایی هستند که به دنبال مرامنامه و چاچوب مشخص هستند که می تواند وحدت را رقم بزند. اگر چارچوب معینی داشتیم و همه به آن مقید بودند، طبیعتا کار هم جلو میرفت.
مثلا این روزها شورای وحدت در جریان اصولگرا شکل گرفته، پایداری هم انتخاب بین اصلح و صالح را مطرح کرده است. آقای قالیباف ساز خود را می زند. جمنا را یکی می گوید تمام شده یکی می گوید هست.از وسط این شلوغ بازار که وحدتی حاصل نمی شود.
هر جریانی میآید تا بتواند وحدت را ایجاد کند.
اصولگرایان می توانند با پایداری هم به ائتلاف برسند
فکر می کنید این اتفاق در جریان اصولگرایی بیفتد؟
بستگی دارد. به هر حال هر کسی می تواند از این ظرفیت استفاده کند و با از خود گذشتکی و تواضع موفق میشود.
فکر می کنید اصولگرایان با پایداری ها هم به ائتلاف برسند؟
بله مشکلی ندارد. در گذشته هم این بحثها بوده و بعد به وحدت رسیدند. باید صحبت کنند و ببینند که مشترکاتشان خیلی بیشتر از اختلافاتشان است. باید بدانند که رقیبی وجود دارد که همچنان فعال اشت و حاضر است هرکاری بکند تا کرسی قدرت را بدست بیاورد.
شما خودتان در جلسات شورای وحدت شرکت میکنید؟
نخیر من اصلا در این جلسات شرکت نمی کنم.
فصل6: لطف الله فروزنده می گوید: فرد شاخص و بانفوذی که بتواند جریان اصولگرا را رهبری کند وجود ندارد و باید از طریق مدل ائتلاف، رهبری و روش را در این جریان تعریف کرد.
منبع : خبرآنلاین