فصل6: حجاریان در آغاز این یادداشت نوشت: «در سال جاری، ایران از چند مولفه تاثیر میپذیرد؛ دونالد ترامپ و سیاستهای وی اولین آنهاست. پروژه رییسجمهور امریکا دگرگونی بزرگ است و ابتنای آن بر بسیج نیروست. راهبرد قحطی فراگیر و انباشت مطالبات معیشتی اعم از خوراک و دارو که در پوشش «تحریم هوشمند» دنبال میشود از منظر ترامپ، سنگ بنای بسیج نیروست تا ذیل آن نخست مشروعیت جمهوری اسلامی از میان برود و سپس، مردم گرسنه علیه حکومت قیام کنند اما، به نظر این پروژه ره به جایی نمیبرد. زیرا اولا میدانیم افراد گرسنه حتی از خانه خود خارج نمیشوند. ثانیا اعتراضات بر پایه مطالبات اقتصادی شامل دستمزد، بدهی معوق و حتی اختلاس و ارتشاء به دلیل نبود انسجام گفتمانی و رهبری مشخص به منزل مقصود نخواهد رسید.»
حجاریان دومین مولفه تاثیرگذار را اپوزیسیون دانست و نوشت: «مخالفان جمهوری اسلامی چندین مرحله را پشت سر گذاشته و امروز بهزعم خود به دوران بلوغ رسیدهاند؛ از یکسو از اتحاد خود سخن میگویند و از سوی دیگر، بهدنبال جلب حمایت و جذب سرمایه هستند. اما جملگی این تلاشها تاکنون به شکست منجر شده است، زیرا مخالفان خارجی جمهوری اسلامی همچنان نتوانستهاند یکی از چهرههای اپوزیسیون را به عنوان «رهبر» بپذیرند و مردم و دیگر گروههای اپوزیسیون را حول وی گرد آورند.»
در این یادداشت نفت به عنوان سومین مولفه مطرح شده و حجاریان در این مورد توضیح داده: « توقف فروش نفت کلیدیترین ابزار مخالفان جمهوری اسلامی است. این ابزار کلیدی در مقطعی به دلیل تبعات بسیار از جمله شوک جهانی و افزایش قیمت سوخت به کار گرفته نشد و ترامپ ریسک آن را نپذیرفت. از این گذشته، مقدار نفت شیل در هالهای از ابهام قرار داشت و تولید نفت عربستان سعودی آنگونه که باید افزایش پیدا نکرد. اما اکنون تغییراتی در معادلات پیشین پدید آمده است؛ ذخایر نفت شیل افزایش یافته، نفت عراق وارد چرخه فروش شده و بنا به برخی اظهارات خوان گوایدو کنترل شرکت نفت ونزوئلا را در اختیار گرفته است. بدیهی است مجموعه این عوامل تغییری در سیاستهای ترامپ پدید میآورد و تصویر مثبتی پیش روی اقتصاد ایران قرار نمیدهد.»
بهزعم حجاریان چهارمین مولفه، تشدید شکاف میان ارکان حکومت است. او معتقد است: «قوه مجریه و مقننه اولین قدم است؛ با وجود تلاشهای همدلانه نمایندگان و اعضای کابینه و همچنین قرابت گفتمانی روسای دو قوه، شکاف میان مجلس دهم و دولت پابرجا مانده و در مباحثی همچون دستمزد و… تشدید شده و کمابیش همراهی کلامی روحانی-لاریجانی را تحتالشعاع قرار داده است. با توجه به تغییرات پدید آمده در نهادهای انتصابی همچون قوه قضاییه و نیز مجمع تشخیص مصلحت در آینده موازنه قوا به سود دولت نخواهد بود. در چنین شرایطی، مخالفتهای مجلس صورتی دیگر به خود خواهد گرفت و بخش زیادی از انرژی دولت صرف رفتوآمد و جدل و پاسخگویی خواهد شد. »
حجاریان به موارد چهارگانه فوق مواردی دیگر نیز همچون «اختلال در بروکراسی، تشدید گرایشهای هویتی و قومیتی و ...» را افزود و این سوال را مطرح کرده که «در چنین شرایطی جهتگیری اصلاحطلبان باید چگونه باشد؟»
حجاریان در این یادداشت یادآور شده که «اصلاحطلبی در سال 1398، با توجه به وضعیت سیاسی داخل و خارج و همچنین شرایط اقتصادی و معیشتی، در ابعاد مختلف نیازمند چابکسازی و نواندیشی است، اما اساسیترین مساله، «بقای اصلاحطلبی» است.
حجاریان در ادامه تاکید کرد که اصلاحطلبی «نیازمند اتخاذ موضعی ترکیبی است؛ از آرامش فعال تا فعالیت تمام قد.»
آرامش فعال اولین گزینه مورد اشاره حجاریان است.
او در این مورد نوشت: «اصلاحطلبی بهلحاظ تئوریک جریانی پیشتاز محسوب میشود و همواره باید به عنوان پیشقراول در صحنه سیاست و جامعه حضور داشته باشد و دنبالهروی، از هر جریان کوتاهمدتی، پاشنه آشیل این جریان است. دنبالهروی به تعلیق وجه تئوریک اصلاحطلبی و غلبه افقهای یکروزه منجر میشود.
از این گذشته، به لحاظ منطقی و با توجه به پیشینه تاریخی، چنانچه اصلاحطلبان [دارای پروژه سیاسی مشخص] و معترضان به وضع معیشت یکصدا شوند، نخستین گزینه برخورد قهری، اصلاحطلبان خواهند بود نه توده مردم حاضر در خیابان. از اینرو اصلاحطلبان ضمن تمرکز بر عدالت به معنیالاعم، به تعبیری باید سر خود را پایین نگه دارند تا از این توفان به سلامت گذر کنند. این مدل درباره انتخابات نیز کاراست. اصلاحطلبی باید موضع خود در برابر انتخابات را به صراحت و با جزییات کامل اعلام کند. در مباحث پیشین از جمله میزگرد «سیاستورزی انتخاباتی؟» چند رویکرد پیش روی اصلاحطلبان ترسیم شده است اما در کوتاهمدت، شاید عقلانیترین راهبرد را بتوان در «مشارکت مشروط» جست؛ باید از فرصت انتخابات استفاده کرد ولی چنانچه شروط مطرح شده برآورده نشد، عطای انتخابات را به لقایش بخشید.»
او در ادامه به «فعالیت تمام قد» اشاره کرد و نوشت: «جهتگیری کلی اصلاحطلبی چنانکه بارها بدان اشاره کردهام، در میانمدت ذیل پروژه «مشروطهخواهی» تعریف میشود. اما در کوتاهمدت و به دلیل شرایط بغرنج، سخن گفتن از این پروژههای اساسی، سخت و گاه ناممکن بهنظر میرسد. در چنین شرایطی اصلاحطلبان باید روندها و چشماندازها را به زبان قابل فهم تحلیل و ترجمه کنند ». عقلای جناح راست را نسبت به وخیم بودن شرایط آگاه کنند تا در ادامه، نیروهای موثر و تصمیمساز حکومت تصویری واقعی از وضع موجود و مطلوب به دست آورند. از خمودگی و رخوت خارج شوند، تجدید نهادی را در دستور کار قرار دهند و مواضع انتقادی را به راهبرد و راه برونرفت بیامیزند. توان دانشگاهیان تحولخواه را در دانشگاههای داخل و خارج شناسایی کنند و سپس پلتفرمهای زیربنایی را در قالب بستههای مشورتی در دسترس عموم به ویژه دولت قرار دهند. از طریق وزارت کشور یا کمیتهای متشکل از نیروهای زبده و اصیل، نسبت به پالایش احزاب منتسب به خود اهتمام بورزند. به نقد اپوزیسیون بدلی دستساز ترامپ توجه ویژه نشان دهند و ذیل آن هویت و کیفیت را به اپوزیسیون بازگردانند. در برابر اتهامات و جعلیات، دفاع همهجانبه از خود را در پیش بگیرند و بهطور مستند عملکرد و مواضع نیروهای مقابل و اسطورهسازیهایشان را به تیغ نقد بسپارند.»
فصل6: شاید عقلانیترین راهبرد را بتوان در «مشارکت مشروط» جست؛ باید از فرصت انتخابات استفاده کرد ولی چنانچه شروط مطرح شده برآورده نشد، عطای انتخابات را به لقایش بخشید.»
منبع : روزنامه اعتماد