فصل6: با سلام و تحیات، اظهارنظر اخیرتان در دیدار با شماری از اعضای فراکسیون امید مبنی بر اینکه «مردم دیگر به توصیه ما مبنی بر شرکت در انتخابات توجهی نخواهند کرد»، مبین بحران عمیقی است که جریان اصلاحات مدتها گرفتار آن شده و رهبری اصلاحات نیز هیچ گامی برای مواجهه با آن برنداشته است. در اینکه اصلاحطلبان بخش قابل توجهی از محبوبیتشان را از دست دادهاند، تردیدی نیست.
بسیاری از اقشار تحصیلکرده و جوانتر، مدتهاست این باور که انتخابات میتواند تغییری به وجود آورد را از دست دادهاند. معذالک بسیاری از آنها در دو انتخابات ۹۴ و ۹۶ به اصرار و ترغیب اصلاحطلبان شرکت کردند؛ اما عملکرد فراکسیون امید و از آن بدتر عملکرد آقای روحانی سبب شده که آنها دیگر در انتخابات شرکت نکنند. ریختن همه تقصیرها بر گردن مجلس و آقای روحانی، ندیدن ابعاد گستردهتر بحران اصلاحطلبان است.
علیرغم آنکه بیش از دو دهه از شکلگیری اصلاحات میگذرد؛ اما بسیاری از رأیدهندگان نمیدانند خواستههای این جریان کدام هستند و اساسا چه تفاوتی میان آنان با اصولگرایان وجود دارد. آیا مسئولیت ظهور شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» بیش از همه بر عهده خود ما نیست؟
واقعیت تلخ آن است که اصلاحطلبی خلاصه شده در مشتی شعارهای زیبا و کلی؛ شعارهایی که مشابه آنها را اصولگرایانی هم تکرار میکنند. بعد از گذشت ۲۰ سال ما هنوز نتوانستهایم یک هویت مشخص ترقیخواهانه برای خودمان خلق نماییم. خواستههای مشخص اصلاحطلبان که آنها را در جایگاه یک جریان دموکراتیک و ترقیخواه قرار میدهد، کدام هستند؟
بیهویتی جریان اصلاحات را نه میتوانیم بر گردن اصولگرایان بیفکنیم، نه روحانی، نه شورای نگهبان و نه نظارت استصوابی. ما هنوز نتوانستهایم یک شعار استراتژیک برای اصلاحطلبی که به صورت شناسنامه و هویت آن درآمده باشد، ایجاد نماییم. جناب آقای رئیس، ریشه همه مصیبتهای کشور، اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قومیتی، زنان و... در کمرنگبودن آزادی خلاصه میشود؛ بنابراین آزادیخواهی و تلاش در تقویت دموکراسی میبایستی در رأس مطالبات اصلاحطلبان قرار بگیرد؛ بهگونهایکه دموکراسیخواهی بهتدریج بدل به بارزترین هویت جریان اصلاحات شود.