فصل6: کنش جریان های سیاسی با دولت های مختلف به ویژه در دوسه دهه اخیر نشان می دهد معمولا دولت ها در دوره دوم خود با مشکلاتی چون پراکندگی احزاب و جریان های حامی خود مواجه می شوند، از سوی آن ها بارها مورد انتقاد قرار می گیرند و حتی برخی از احزاب موضع اپوزیسیون را می گیرند و سعی می کنند با پروژه عبور از دولت وقت، بیشتر به تداوم حضور جریانی خود بیاندیشند تا هم به نوعی از زیربار مسئولیت پذیری وضعیت موجود و ضعف های دولت مورد حمایت، شانه خالی کنند، هم به گونه ای وانمود کنند همراه و همگام با مردم هستند.
احمدی نژاد (دولت مورد حمایت اصولگرایان) و روحانی (دولت مورد حمایت اصلاح طلبان) نمونه های بارز موضوع مطروحه هستند و هر دو جریان سیاسی به جای آن که شرایط خود را به عنوان یک جریان شریک در قدرت و عملکرد دولت درک کنند و بپذیرند، از پذیرش این موضوع سرباز زدند و می زنند. اصولگرایان احمدی نژاد را اصولگرا ندانسته و اصلاح طلبان روحانی را اصلاح طلب. و هر دو جریان در نهایت از حمایت سیاسی خود ابراز ندامت کردند. اگرچه نداشتن مشی صریح اصولگرایی و اصلاح طلبی از سوی احمدی نژاد و روحانی قابل انکار نیست، به وضوح می توان گفت که بسیاری از مدیران اجرایی کشور در هر دو دولت، گرایش جریان های حامی خود را داشتند یعنی در دولت احمدی نژاد اصولگرایان در قدرت بودند و در زمان روحانی اصلاح طلبان.
مثلا در دولت فعلی، اکثریت بالاتفاق سمت های مدیریتی کشور(از معاون اولی دولت تا سطح وزرا و استانداران و شهرداری و مدیریت شهری بسیاری از کلان شهرها) و فراکسیون بزرگ امید در مجلس در اختیار اصلاح طلبان است که نشان میدهد آن ها همچون اصولگرایان در دولت احمدی نژاد در قدرت شریک هستند.
بنابراین اصل این دو موضوع قابل انکار نیست: 1: اصولگرایان حامی شخص احمدی نژاد و دولتش و حتی شریک او بودند و اصلاح طلبان هم حامی تمام قد روحانی. 2: نمی توان نقش جریان های سیاسی را در دولت ها و وضعیت فعلی کشور انکار کرد و گفت احزاب نقشی در وضع موجود نداشته و ندارند!
این بار و در ماه های اخیر، تقریبا همان رویه اصولگرایان با احمدی نژاد را از سوی اصلاح طلبان با روحانی شاهد هستیم و همانگونه که اصولگرایان احمدی نژاد را از خود نمی دانستند، اصلاح طلبان روحانی را از خود نمی دانند. اصلاح طلبان که در 4 انتخابات اخیر و از سال 1392 تاکنون پیروز هستند و سهم قابل توجهی در قدرت دارند، اکنون با فرا رسیدن انتخابات مجلس، همچون اصولگرایان زمان احمدی نژاد با نقد اقدامات دولت در پی بازسازی اعتماد عمومی هستند. حتی بخشی از اصلاحطلبان ستادی علیرغم برخورداری از مزایای قدرت و حضور دوستانشان در پست های بالای دولتی نمیخواهند با کارنامه ضعیف روحانی پا به انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بگذارند و احتمالا تا پروژه «عبور از روحانی» پیش بروند.
از طرفی همانگونه که اصلاح طلبان، اصولگرایان را حامی احمدی نژاد و مسئول عملکرد دولت مهر می دانستند و از آن ها انتقاد می کردند، اکنون اصولگرایان، اصلاح طلبان را مسئول ضعف های روحانی می دانند و از این ها انتقاد می کنند. اما هیچ کدام سهم جریانی خود را از دولت های مورد حمایت خود و وضع موجود نمی پذیرند و حتی برای کسب مجدد اعتماد مردم هم پاسخگو نیستند و غالبا در مواجهه با دولت ها حتی دولت های مورد حمایت خود، ژست اپوزیسیون می گیرند.
اینکه رفتار و تحرکات جریان های سیاسی با دولت ها و مردم چگونه باید باشد را صاحبنظران این عرصه می بایست تبیین کنند. یا اگر تبیین کردند، عملی نمی شود. اما آنچه مشخص است رفتار و تحرکات موجود جریان های سیاسی (چه با دولت ها چه با مردم) پسندیده و مطلوب نیست. اینکه با دولت ها صرفا در تحقق منافع حزبی و گروهی خود همراه باشند و در هنگام پاسخگویی یا ضعف های دولت، خود را کنار بکشند و نقش حمایتی خود را انکار کنند، نه به مزاق دولت ها خوش می آید نه مردم.
مردم نیز از اینکه می بینند جریان های سیاسی در ایام انتخابات، حمایت همه جانبه دارند و با پردازش اهداف و شعارهای مختلفِ نامزد یا نامزدهای مورد حمایت، آن ها را تشویق به حضور پرشور می کنند اما در روزهای خاکستری و بد دولت ها همراه نیستند و در هنگام پاسخگویی طفره می روند یا نقش حمایتی خود را انکار می کنند، رفته رفته نسبت به احزاب بی اعتماد می شوند، آن ها را همراه و همدرد خود نمی بینند و با فاصله گرفتن از آن ها، شاهد آن خواهیم بود که نقش جریان های سیاسی، کمرنگ تر و کمرنگ تر از قبل خواهد شد. اینکه برخی دولت ها می گویند به آرای حزبی وابسته نیستند و مطرح شدن شعارهایی چون «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» در دی ماه 96 ، نمونه های از دلسردی یا بی اعتمادی نخبگان سیاسی و بخشی از مردم نسبت به احزاب و جریان سیاسی است.