اختصاصی فصل6- گروه سیاسی: پس از انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم و پیروزی مجدد حسن روحانی، جریانهای سیاسی به شکل جدی تری به تحلیل دلایل پیروزی و شکست در انتخابات پرداختند. به ویژه جریان اصولگرایی که علاوه بر این انتخابات، در عرصه ی دیگر انتخابات (ریاست جمهوری یازدهم، انتخابات شورای شهر پنجم در تهران و اکثر شهرهای ایران و کمی پیش تر درانتخابات مجلس دهم) نیز شکست خورده بودند و به خوبی می دانستند اقبال عمومی به این جریان رو به کاهش روزافزون است و در سپهر سیاست و اجتماع ایران، ستاره اقبال عمومی جامعه به اصولگرایان رو به افول.
چرا که اصولگرایان به نسبت دیگر جریان های سیاسی کشور از شتاب و سرعت تغییرات در افکار و آرا، اعتقادات و شیوه زندگی مردم ایران، عقب ماند و آن ها به دنبال شناسایی و رفع نقاط ضعف و احیانا اشتباهات استراتژیک خود در سیاست ورزی و حتی مقوله های فرهنگی بودند. از اینرو گفتوگوهای بسیاری در اردوگاه اصولگرایان شکل گرفت و برخی از صاحبنظران این جریان به این نتیجه رسیدند که اصولگرایی نیاز به تحول و پوستاندازی درونی دارد که خروجی مهم آن، کلیدواژه ای موسوم به «نواصولگرایی» بود.
در واقع از دست دادن کرسی ریاست جمهوری در انتخابات، بهانه ای شد تا موضوع «اصلاحات در اصولگرایی» به شکل جدی تری مطرح شود که از سردمدارِ آن محمدباقر قالیباف و حامیان فکری او بودند.
قالیباف و نواصولگرایی
قالیباف که چشم به عنوان کاندیدای نهایی اصولگرایان در انتخابات داشت بعد از عدم اجماع و کنارهگیری تقریبا اجباری اش به نفع ابراهیم رئیسی و در نهایت شکست اصولگرایان در انتخابات، دست به انتقاد ازعملکرد جناحش زد تا به زودی کلیدواژه «نواصولگرایی» به ادبیات سیاسی ایران اضافه شود. او که واپسین روزهای حضورش در شهرداری تهران را پشت سر می گذاشت، با گلایه از رؤسا و بزرگان جناح راست از جوانان انقلابی و دلسوز ایران، خواست که با حفظ مبانی و ارزشهای انقلابی جمهوری اسلامی، حرکت در راستای "نواصولگرایی" را هرچه زودتر آغاز کنند و «تغییر اساسی در نحوه کنش جریان اصولگرایی» را خواستار شوند.
در این میان بودند همفکرانی که ضرب الاجل قالیباف درباره ضرورت آغاز تحول در اصولگرایی زیر پرچم «نواصولگرایی» را یک نیاز اساسی می دانستند و نتیجه آن شد که دو ماه بعد از تعیین ضرب الاجل، در صبح روز (دوشنبه ۹ مهرماه) محسن پیرهادی دبیرکل جمعیت پیشرفت و عدالت و از همفکران قالیباف، از مانیفست نواصولگرایی رونمایی کرد. این تشکّل سیاسی با اشاره به طرح دیدگاههای مختلف در باب نواصولگرایی با اعتقاد به ضرورت تغییر و نو شدن جریان انقلابی، دیدگاه خود را از ملاحظات، مبانی و ویژگیهای اصلی این کلیدواژه ارائه کرد.
درباره مانیفست «نواصولگرایی»
مانیفست «نواصولگرایی» شامل دو سرفصل «مردمباوری» و «رجوع به مبانی انقلاب» در 14 بند می شود که قرار است نسبت جریان اصولگرایی با عدالت، نهادهای حاکمیتی، سبک زندگی مردم و همچنین لزوم مردمی کردن امور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را مشخص کند. بند اول آن از تمام دغدغه مندان معتقد به اصولگرایی می خواهد تا درباره اصلاح اساسی در اصولگرایی به گفت و گو و تبادل نظر بپردازند. بندهای دیگر این تغییر را در گفتمان، رویکرد، ساختار و عملکرد اصولگرایی می داند و بر تجمیع بر سر اشتراکات تاکید دارد. این مانیفست، راه بهبود شرایط را بازگشت به شاخصهای اصلی مکتب امام خمینی (ره) عنوان کرده و مهمترین محور شاخص تغییر در بنای نواصولگرایی را «مردمباوری» معرفی می کند. این مرامنامه همچنین اصول مردم سالاری را چراغ راه خود دانسته و آن را یک باور اعتقادی اعلام می کند.
«این مانیفست در حالی طراحی و رونمایی شد که جریان اصولگرا دست کم طی پنج سال گذشته، نتوانسته درباره موضوعی به یک موضع واحد برسد و این عدم اجماع در شیوه و عرصه اصلاح اصولگرایی هم نمایان است. برخی از طیفهای این جریان، اصلاح گفتمان را راهکار برون رفت از انسداد اقبال عمومی می دانند و برخی دیگر تنها به اصلاح روش ها و متدها اعتقاد دارند. این تناقض سبب شده است که مرامنامه تدوین شده از سوی جمعیت پیشرفت و عدالت، چندان باب میل دیگر اصولگرایان قرار نگیرد. گرچه در این مرامنامه جوانگرایی و خودانتقادی (که از اصول اساسی هر اصلاحی در هر جریانی است) مورد تاکید قرار دارد اما بیش و پیش از آن، اصولگرایان نیازمند نزدیکی به افکار و اعتقادات مردم جامعه از هر قشر و صنف و طبقه ای هستند».
موافقان و مخالفان نواصولگرایی
اگرچه این مانیفست و توسعه اصولگرایی با استقبال برخی چهره ها و جریانات اصولگرایی مواجه شد و آن را حرکت ارزنده ای برای توسعه ظرفیت اصولگرایان دانستند، اما در مقابل، تحول خواهی آن هم در جریان اصولگرایی، چندان به مذاق بانیان و شاخصان این جریان خوش نیامد و بسیاری نواصولگرایی را خط بطلان بر تفکرات اصولگرایی و مخالف اصول اصول گرایی معرفی کردند. برخی تعبیر نواصولگرایی را به حذف روحانیت از این جریان تعبیر کرده و خطرناک دانستند عده ای دیگر نیز قالیباف را به دلیل شکست های سه گانه در انتخابات ریاست جمهوری، فرد مناسبی برای بازتعریف و اصلاح اصولگرایی ندانستند.
پایان ابهامات؟
این انشقاق غیرقابل انکار در جریان اصولگرایی که بر سر اهداف، گفتمان و حتی ضرورت اصلاح و شیوه های اصلاح است، موفقیت و اقبال به این مانیفست را با ابهاماتی مواجه کرده است که نمی توان گفت سرانجام آن چه خواهد شد. در حالت کلی، می توان آن را نقطه امیدی در برگشت و نزدیکی جریان اصولگرایی به بطن جامعه و مردم تلقی کرد.