فصل6: موضوع «نه! به حجاب اجباری» در ایران به یکی از مطالبات زنان ودختران این سرزمین با پیشینهی تمدنی حدودا ۱۰هزارساله تبدیل شده. درخصوص علتها، راهحلها، و پیامدها و عوارض جانبی حاصل از بکارگیری این راهحلها تحلیلهای گوناگونی ارایه شده است. یکی از کسانی که بهتازگی در خصوص حل مسالهی «حجاب اجباری» در ایران راهحل ارایه کرده، علی مطهری- عضو کمیسیون فرهنگی مجلس دهم است.
وی مدعی شده: "درصورت برگزاری همهپرسی، مردم ایران به مقولهی «حجاب اجباری»، «آری» خواهند گفت"!
سهیل عنایتالله، یکی از آیندهپژوهان استرالیایی با ارایه مدل CLA؛ برای تحلیل لایهلایهای علتهای بروز و ظهور پدیدهها چهار لایه قایل است. این لایههای چهارگانه عبارتند از: ۱. لایه لیتانی(یا غریزه)، ۲. لایه علتهای اجتماعی، ۳. لایه جهانبینی(و گفتمانسازی) و ۴. لایه استعاره یا اسطوره. در این مقاله با تکیه بر مدل CLA، به تشریح تحلیلها و شیوه برخورد سیاستپیشگان غالبا سادهانگار ایرانی با پدیدهی «نه! به حجاب اجباری» پرداخته میشود که بطور فزایندهای در جامعه ایران درحال گسترش است.
لایه لیتانی یا لایه غریزه: در این لایه، افرادی چون علی مطهری که هنوز تکلیف خودش را با فرهنگ و سیاست ایران مشخص نکرده و دیدگاههای اصلاحطلبانهی متضادی را در رابطه با این دو مقوله دارد؛ بر اساس دانش خیابانی، شنیدهها، حس و مزاج برآمده از خلقیات ایرانیان به تحلیل مسایل و پدیدههای غالبا پیچیده میپردازند.
تحلیلهایی از ایندست که مدعی است: "اگر مسالهی «حجاب اجباری» در ایران به همهپرسی گذاشته شود، رای میآورد"، اساسا مبنای علمی و کارشناسی نداشته و بیشتر مبتنی بر حس یا بر اساس پایینترین سطح از تحلیل یا نازلترین تراز از هوش عاطفی و عقلانی ارایه میشود.
در این سطح از تحلیل(یعنی لایه لیتانی) و راهحلهای ارایهشده توسط افراد، معمولا روندهای شکلگیری پدیدههایی چون «نه! به حجاب اجباری» در ایران، بی هیچ تحلیل کارشناسی و با ادبیات روزنامهای و غالبا پوپولیستی(تودهپسند) بیان میشوند. ب
طورکلی، اخبار مرتبط با چنین موضوعاتی که در روزنامهها، هفتهنامهها، تارنماها و دیگر رسانهها بازتاب داده میشود اغلب، یا بصورت تحریفشده و مبالغهآمیز بیان میشود یا در راستای تحقق مقاصد سیاسی(و گاهی شخصی) پیگیری میشود یا در آستانه رویدادهای سیاسی مانند انتخاباتهای مختلف، طرح موضوع میشود.
در این سطح از تحلیل(یعنی لیتانی) - رویدادها، موضوعات و روندها اغلب، رابطهی معنیداری با یکدیگر ندارند و به نظر میرسد از پیوستگی و انسجام لازم نیز برخوردار نیستند.
مصداقهای عینی از رفتارهای سطح لیتانی:
بنابر آنچه گفته شد نتیجه این خواهدشد که؛ در جامعهی اجتماعی - سیاسی ایران، احساس درماندگی(من چکار میتوانم بکنم؟) یا احساس نا امیدی(هیچ کاری نمیتوان کرد!) یا احساس فرافکنی(چرا آنها هیچ کاری نمیکنند؟) یا احساس بابصیرتی(من که میدانستم آنها همکاری نمیکنند!) یا احساس بیبصیرتی(من فکرش را هم نمیکردم اینطوری بشود!) یا احساس بیتفاوتی(سرکوب زنان و دختران سرزمینام چه ارتباطی به من دارد؟!) یا احساس بهتزدگی(وای! چرا زنان و دختران سرزمینم سرلُخت شدهاند؟!) یا احساس شگفتزدگی(وای اونجا رو نگاه کن! هیچکی حجاب نداره! اینجا سوئده یا ایرانه؟!) ایجادشود.
یا ممکن است احساس اتهامزنی(گسترش بیحجابی در ایران صددرصد با توطئههای دشمنان خارجی رابطه دارد؟!) یا احساس توهم(همهپرسی حجاب در ایران، رای میآورد؟!) یا احساس تنازع بقاء(تحلیلهای آنها ضد اسلام است، پس بهتر است حذفشان کنیم!) یا احساس بدبختی و پدرخواندهخواهی(جمهوری اسلامی، نظامی سرکوبگر است بنابراین ما به رستم دستانی چون دانالد ترامپها نیاز داریم تا حقمان را از اینها بازستانند!) یا احساس رَجَزخوانیهای نامتعارف(دیگه نبینیم یا نشنویم یکسری از وابستگان به غرب ندای نه به حجاب اجباری سر دهند ها!) یا احساس سرافکندگی(آقاجان شرمنده، ما تلاش خودمان را کردیم ولی نتوانستیم همهپرسی را ختم بخیر کنیم، حلالمان کنید!) یا احساس خردورزی(زنان ایران به حقشان نمیرسند مگر اینکه حجاب اجباری از جامعهمان برچیده شود!) یا احساس خردگریزی(اگر حجاب اجباری را بر ندارند، هرچه لاستیک و بانک هست را به آتیش میکشیم!) یا احساس اندیشهورزی(نظریه جَبرگریزی کانت و دکارت و هگل و نیچه نیز اساسا دلالت بر «نه! به حجاب اجباری» دارد!) یا احساس دینورزی(وقت اذان است وحاجآقا هم داخل جلسه حضور دارند، ایشاالله به حق این وَختِ اللهاکبر هیچگاه حجاب از این سرزمین برچیده نشود!) ایجادشود.