مازندمجلس: یک تحلیلگر مسائل سیاسی میگوید: صحبت از اینکه یک دیکتاتور بیاید بر کشور حکومت کند به مثابهزدن ریشههای ولایت فقیه است؛ چون نمیشود کسی زیر نظر ولیفقیه رئیسجمهور شود و دیکتاتوری کند.
البته شمار مخالفان دیدگاه یادشده کم نیست و مواضع خود را نیز خیلی صریحی بیان می کنند. ناصر ایمانی می گوید: درباره این حرف که مردم دنبال یک رضاخان می گردند، باید بگویم خدا نکند که کشور و مردم به اینجا رسیده باشند که یک دیکتاتور مسئول اداره کشور شود. هیچ وقت هم جمهوری اسلامی به چنین نقطه ای نمی رسد، چون اگر برسد دیگر جمهوری اسلامی نیست.
مشروح گفت و گوی این تحلیلگر اصولگرا را در ادامه بخوانید:
آقای پورمختار پیش از عید گفت «یک نظامی رئیس جمهور شود، کشور را نجات می دهد»، این صحبت او بازتاب رسانه ای زیادی داشت. برخی در مخالفت با این دیدگاه می گویند «افراد با سابقه نظامی گری شانسی برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ندارند کما اینکه آقایان رضایی و قالیباف به همین سرنوشت دچار شدند»، در مقابل کسانی هم هستند که معتقدند «وضعیت کشور به جایی رسیده که مردم دنبال یک رضاخان می گردند». آیا واقعا جامعه پذیرای یک فردنظامی یا کسی با ادبیات نظامی گری برای اداره کشور است؟آقای پورمختار اظهارنظر شخصی کرد. او نه در مجلس و نه در جریان های سیاسی موثر نیست. بنابراین صحبت هایش هیچ پایه و اساسی ندارد و خیلی نباید به آن بها داد چون در هیچ یک از محافل موثر کشور چنین بحثی اصلا مطرح نشده و نیست.
اما درباره این حرف که مردم دنبال یک رضاخان می گردند، باید بگویم خدا نکند که کشور و مردم به اینجا رسیده باشند که یک دیکتاتور مسئول اداره کشور شود. هیچ وقت هم جمهوری اسلامی به چنین نقطه ای نمی رسد، چون اگر برسد دیگر جمهوری اسلامی نیست. ضمن آنکه این مسئله اصلا با مبانی نظام جمهوری اسلامی نمی خواند و سازگاری ندارد چون ولی فقیه در رأس نظام است.
صحبت از اینکه یک دیکتاتور بیاید بر کشور حکومت کند به مثابه زدن ریشه های ولایت فقیه است؛ چون اگر ولی فقیه عدالت را رعایت نکند خود به خود معزول است و برکنار می شود. بنابراین این حرف بی معنایی است و نمی شود کسی زیر نظر ولی فقیه رئیس جمهور شود و دیکتاتوری کند. حالا شاید منظور این باشد که فرد قاطعی به مقام ریاست جمهوری برسد تا با نوع مدیریت خود به هم ریختگی و ناهماهنگی بین دستگاه های اجرایی را برطرف و یک دیسیپلین و نظمی را میان آنها برقرار کند تا وقتی رئیس دولت فرمانی میدهد این فرمان به سرعت به اجرا درآید. براساس این تعریف باید گفت که خصلت یادشده فقط در نظامیان وجود ندارد بلکه غیرنظامیانی هم هستند که چنین ویژگی دارند. به عبارت دیگر ما نیاز به رئیس جمهوری داریم که تصمیم های صحیح را قاطعانه و انقلابی اتخاذ و اجرای دستورات و فرامین خود را مصرانه پیگیری کند. رسیدن به چنین وضعیتی نظامی و غیرنظامی ندارد. در بین افراد غیرنظامی نیز آدم هایی را با چنین خصوصیتی داریم.
گاهی یک کسی اظهارنظر انحرافی می کند و برخی محافل با اهداف خاص سیاسی به صحبت او دامن می زنند و این حرف را رشد و نمو می دهند. به نظر من این حرف ها مضر به حال کشور است. ما امروز دولت و رئیس جمهور مستقر داریم که تا سه سال دیگر در این جایگاه هستند. همه باید کمک کنند تا این دولت موفق و نقاط ضعفش برطرف شود.
در سال 1400 چه طور؟ آیا در آن سال مردم به یک نظامی یا کسی با سابقه نظامی گرایش پیدا می کنند؟من نگفتم در انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 مردم گرایشی به یک فرد نظامی خواهند داشت یا نخواهند داشت. صحبت من این بود، برای اینکه مردم یک دولت مقتدر را بالای سر خود ببینند احتیاج نیست، آن نامزدی که رئیس جمهور می شود حتما قبلا سابقه نظامی گری داشته باشد. از طرفی دیگر اگر سئوال شود آیا مردم به افراد با سابقه نظامی گری گرایش دارند؟ باید بگویم این طور نیست که «مردم معتقد باشند قطعا نباید یک فرد با سابقه نظامی گری رئیس جمهور شود». چون شاید فضا در زمان انتخابات ریاست جمهوری به گونه ای رقم بخورد که اکثریت جامعه به کسی با سابقه نظامی گری رأی دهند.
آقای ابراهیم فیاض گفته «اوضاع کشور شبیه به بعد از مشروطه و اواخر قاجار است که ایران وضعیت مناسبی در داخل نداشت و در سیاست خارجی نیز فاقد اعتبار بود، به طوریکه خارجی ها کشور را به سه قسمت تقسیم کردند اما رضاخان آمد هم به اوضاع داخلی را منسجم کرد و هم به ایران در عرصه جهانی اعتبار بخشید»، نظر شما چیست؟آقای فیاض از این مباحث شاذ زیاد میفرمایند! گرچه ایران آن زمان به هم ریخته بود اما مردم رضاخان را انتخاب نکردند. یعنی این طور نبود که مردم در آن مقطع تاریخی به فرهنگی رسیده باشند که باید یک فردی با چنین خصوصیاتی شاه کشور شود و بهترین فرد برای قرار گرفتن در چنین جایگاهی رضا میرپنج است!
انگلیسی ها رضاخان را براساس اهداف خودشان در صدر اداره کشور گذاشتند، برای اینکه می دیدند ایران دچار از هم گسیختگی درونی است و تأمین منافع انگلیس سروسامان یافتن اوضاع داخلی ایران را ایجاب می کند؛ بنابراین رضاخان را سر کار آوردند اما وقتی دیگر منافع شان را تأمین نکرد او را کنار گذاشتند. حالا با این اوصاف صحبت از اینکه الان مردم ایران در همان وضعیت هستند توهین آمیز است. ضمن آنکه مردم انتخاب می کنند، نه قدرت های خارجی که بخواهند رضاخان را سرکار بیاورند.
در مجموع مردم در فضایی نیستند که در انتخابات ریاست جمهوری به یک دیکتاتور رأی دهند. نظام ولایت فقیه هم اصلا اجازه چنین کاری را نمی دهد. البته اگر منظور آن است که مردم به روی کارآمدن رئیس جمهوری مقتدر در انتخابات ریاست جمهوری 1400 گرایش دارند تا امور کشور را به سرعت و با قاطعیت مطلوب کند؛ این اتفاق خوبی است که نمی توان آن را رد کرد. یعنی فردی از یک جناح سیاسی یا بدون خط مشی های مشخص سیاسی روی کار آید و آنقدر توانایی اجرایی داشته باشد که بتواند کشور را خوب و با قاطعیت اداره کند و از هم گسیختگی میان دستگاه های اجرایی را از بین ببرد.
پس شما این تحلیل را که حتما باید یک نظامی سرکار بیاید تا کشور نجات پیدا کند، رد می کنید؟بله! این حرف توهین به مردم است که فرهنگشان به این سمت رفته که دیکتاتور می خواهند؛ در ثانی مبانی این اتفاق با جمهوری اسلامی سازگار نیست. اگر منظور این است که مردم به نقطه ای ممکن است برسند که رئیس جمهوری مقتدر بخواهند، این حرف خوبی است که اگر تا 1400 چنین تمایلی داشته باشند از میان کاندیداهای آن زمان فرد مقتدری را انتخاب می کنند تا بتواند کشور را به خوبی اداره کند.
آقای فیاض می گفت سیاسیون هر دو جناح محافظه کار و ناکارآمد هستند، فردی از حوزه نظامی باید بیاید که چنین قدرتی داشته باشد. به نظر شما هنوز در بین سیاسیون افراد مقتدر وجود دارند؟بله، ما افراد سیاسی قاطع و مقتدر که فرمان خود را پیگیری کنند تا اجرا شود هنوز در کشور داریم و قحط الرجال نیست. منتها مردم باید انتخاب کنند. مردم این رئیس جمهور، مجلس و شورای شهر را انتخاب کردند. تبعاتش هم همین است که می بینیم. بالاخره دموکراسی است و براساس رأی مردم رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و اعضای شورای شهر انتخاب می شوند.
منبع : نامه نیوز