مازندمجلس: رهبر معظم انقلاب طی دیداری خاطرنشان کردند: شبهای جمعه که جلسهی سران سه قوه است، به اعضای جلسه میگویم که چون این برنامه رأس ساعت ۹:۳۰ شروع میشود، یا جلسه را زودتر برگزار کنیم که با آن تداخل نداشته باشد یا بگذارید که من زودتر از جلسه خارج شوم.
وقتی از «جهاد سازندگی» سخن میگوییم تصویر جوانان مخلصی در ذهنمان نقش میبندد، که یا به کار عمرانی و کشاورزی در روستاها اهتمام دارند یا در صحنه کارزار، پشت لودر نشستهاند و مشغول بالا آوردن رجهای سنگر و جانپناه برای نیروهای خودی هستند؛ اما اشتباه میکنیم...
حقیقت این است که جهاد سازندگی نهادی پیشتاز برای «تدبیر» و «خدمت» در حوزه مسائل متنوع و گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، بهداشتی و نظامی بوده است. جهاد سازندگی درخت بهشتی تناوری بود که هرکجا مردم و انقلاب نیازمند یاری بودند، سایهسار لطفش را میگستراند.
یکی از مهمترین عرصههای خدمترسانی به مردم ــ و بیارتباطترین آنها به ذهنیتهای نادرست ما ــ شکلگیری و رشد راویانی بود که در گمنامی کامل، تعالی اجتماعی و فرهنگی کشور را مد نظر داشتند. این گروه با محوریت سیدشهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی، در گروه تلویزیونی جهاد سازندگی شکلگرفت و با رشد شخصیتی و روحی او در سالهای بعد، بهسرعت ارتقا پیدا کرد. نقطه اوج فعالیتهای این گروه، تولید مجموعه بیبدیل «روایت فتح» بود، مجموعهای که با اهداء چند شهید، رسالت خود را در «انتقال پیام عروج آسمانی مجاهدان، از سنگرهای نبرد به خانههای مردم» دیده بود. گفتگوی زیر بازنشر مصاحبه مهدی همایونفر ــ مسئول گروه روایت فتح ــ با سایت رهبر معظم انقلاب است که در 18 فروردین 1394 منتشر شد. این گفتگوی شنیدنی درباره دیدار رهبر معظم انقلاب با عوامل این گروه در سال 1365 است.
* * * * * * *
سال 65 از دفتر ریاست جمهوری وقت (حضرت آیت الله خامنهای) با عوامل برنامهی روایت فتح تماس گرفته و پیغام میدهند که آقای رییس جمهور تمایل دارند دیداری با بچههای گروه روایت فتح داشته باشند. بچههای روایت فتح که متعجب از چنین دیدار غیرمترقبهای بودند، در روز مقرر به دیدار رییس جمهور رفتند. چند سال بعد، سید شهیدان اهل قلم که معلوم بود خاطرهٔ شیرینی از آن دیدار برایش بهجای مانده بود، در مقالهای با عنوان مبشر صبح، به این دیدار اشارهای کرد و چنین نوشت:
«عزیز ما! ای وصیّ امام عشق! آنان که معنای «ولایت» را نمیدانند در کار ما سخت درماندهاند اما شما خوب میدانید که سرچشمهٔ این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست. خودتان خوب میدانید که چقدر شما را دوست میداریم و چقدر دلمان میخواست آن روز که بهدیدار شما آمدیم، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم. ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست. سر ما و قدمتان که وصیّ امام عشق هستید و نایب امام زمان عجّلاللهتعالیفرجهالشریف».
مهدی همایونفر از جمله افرادی بود که در آن روز و دیدار همراه تیم روایت فتح حضور داشت. همایونفر از همراهان شهید مرتضی آوینی در گروه جهاد تلویزیونی بود و مسئول برنامهی روایت فتح بعد از جنگ و تصویربردار اصلی این برنامه در دوران جنگ و پس از جنگ بود. از سال 1371، همزمان با راهاندازی دوبارهی برنامهی روایت فتح تا سال 1377 مسئولیت گروه روایت فتح را بهعهده داشت و هماکنون نیز مسئول مؤسسه فرهنگی ــ هنری روایت فتح است. بهمناسبت سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم، با او دربارهی حال و هوای این دیدار، شهید آوینی، و افقهای برنامه روایت فتح به گفتوگو نشستیم.
* از بحث ورود به کار مستندسازی شهید آوینی شروع کنیم. چه شد شهید آوینی وارد عرصهی هنر انقلاب شدند و چرا ایشان تصمیم گرفت روایت فتح را بسازد؟
من سعی میکنم کوتاه پاسخ بدهم. در سال 58، سید مرتضی آوینی پس از اینکه به جهاد پیوست، به تلویزیون آمد تا برای فیلمبرداری از فعالیتهایی که خودش در جهاد میکرد، امکانات بگیرد. تا آن موقع آوینی کار معماری انجام میداد، ولی همان موقع هم ذوق هنری او غلبه داشت بر فضای معماری و همین باعث شد که وقتی دوربین به دستش رسید، تا زمان شهادت دیگر دوربین را رها نکند و از همان شهریور 58 با ساخت «سیل خوزستان» و «شش روز در ترکمنصحرا» شروع به ساخت فیلم مستند کرد، تا اینکه در سال 59 جنگ شد و توجه مرتضی هم معطوف به جنگ شد. در مهر 59 با گروه دوــسهنفره در بحبوحهی جنگِ تنبهتن در خرمشهر، به آنجا رفت و از آبانِ همان سال، شروع به ساخت فیلم مستند کرد. این مستندها به نام «حقیقت» نامگذاری شدند که اولین مجموعه مستندهای جنگی هستند که مرتضی در جهاد تلویزیونی ساخت.
این روند تا سال 64 ادامه پیدا کرد. مرتضی از 59 تا 64 دو کار مهم انجام داد؛ اول اینکه یک عده جوان مؤمن و انقلابی را وارد عرصهی مستندسازی کرد و در گام بعدی، ارتباط خوبی با سپاه برقرار نمود که باعث شد ورود گروه مستندسازیاش به مناطق عملیاتی راحتتر باشد، تا اینکه در سال 64 در عملیات والفجر8، مجموعه تصاویری نزدیک به صحنه و بسیار متفاوت از آنچه مردم قبلاً از جنگ دیده بودند، گرفته شد و نظر خیلی از افراد را به خودش جلب کرد. پس از آن، تلویزیون مشتاق شد تا از این جنس برنامهها بیشتر ساخته شود. به ما در پخش تلویزیون، دفتری دادند و مرتضی هم که بهدنبال فرصت بود تا بتواند هنر و ادبیات را برای انقلاب خرج کند، «روایت فتح» را کلید زد. این برنامه از تابستان 65 تا پایان جنگ، بهدلیل استقبال زیاد مردم و تصاویر بسیار بدیع و جالبی که از جنگ ارائه میداد، تقریباً هر دو سه هفته یکبار، بهصورت بلاانقطاع پخش میشد.
از عجایبی که رهبر انقلاب در آن جلسهی دیدار فرمودند و در خاطرم مانده است و سالها آوینی از آن یاد میکرد این بود که گفتند: «شبهای جمعه که جلسهی سران سه قوه است، به اعضای جلسه میگویم که چون روایت فتح رأس ساعت 9:30 شروع میشود، یا جلسه را زودتر برگزار کنیم که با روایت فتح تداخل نداشته باشد یا بگذارید که من زودتر از جلسه خارج شوم».
* شهید آوینی در روایت فتح چه افقهایی را میدید؟
آوینی در مقالاتش مفصل به این موضوع اشاره کرده که با ظهور حضرت امام و انقلاب اسلامی، عصر توبهی بشر شروع شده است و این راه بهسمتی میرود که دوران جاهلیت ثانی به پایان برسد و انشاءالله به ظهور حضرت حجت عجّلاللّهتعالیفرجهالشریف بینجامد. این تعبیر و نگاه، بچههای انقلاب اسلامی را پیشقراول این حرکت میدانست و معتقد بود که این حرکت فتحی است، فتحی نه بهمعنای دنیاگشایی، بلکه منظور فتح قلوب بشری است و ما باید روایت این فتح را نشان دهیم. آخرین برنامهی مجموعهی «حقیقت» به نام «و این است فتحالفتوح» ساخته شد که بهنظرم «روایت فتح» را از این نام کلید زد.
مرتضی پس از آنکه همهی عملیات طریقالقدس را بهتصویر میکشد، در پلان آخر نشان میدهد که یک رزمنده در سنگر بهصورت نشسته نماز میخواند و موقعی که قامت میبندد و تکبیرةالاحرام میگوید، مرتضی دوربین را فیکس میکند و میگوید: «و این است فتحالفتوح.» منظور مرتضی از «روایت فتح» هم همین بوده است، مثلاً هنگامی که فاو را نشان میدهد، منظورش فتح فاو نیست. اگر کسی اهل مطالعه باشد یا نریشنهای مرتضی آوینی را در مستندهایش گوش داده باشد، کاملاً میفهمد که منظور مرتضی از فتح، همان فتحی است که در سورهی نصر آمده است و اشاره دارد به فتح کامل پیامبر اسلام(ص) که توانست قلوب مسلمانان را فتح کند و بیانگر خلیفةاللهی است، بهنظرم مرتضی این دید را به فتح داشت.
* جنابعالی یکی از اشخاصی بودید که در دیدار رهبر انقلاب با دستاندرکاران «روایت فتح» حضور داشتید. اگر مایل هستید، از اینجا شروع کنیم که اصلاً چطور شد در آن برههی زمانی، رهبر انقلاب برنامهای برای دیدار با عوامل «روایت فتح» ترتیب دادند؟
ما از بهار سال 65 یک برنامه کلید زده بودیم به نام «روایت فتح» که بهصورت مستمر پخش میشد. فکر میکنم در تابستان سال 65 بود که از دفتر ریاستجمهوری با من تماس گرفتند که رئیسجمهور میخواهند با اعضای گروه دیدار کنند. آن موقع ما را که حدود بیست نفر بودیم، کسی نمیشناخت. یک گوشه مشغول کار خودمان بودیم و در رأس کار، مرتضی آوینی بود. تشکیلاتمان نظم خاصی نداشت و معلوم نبود منتسب به کجاییم. کار خودمان را میکردیم، بنابراین کسی ما را بهصورت فردی یا اداری نمیشناخت که معرفیمان کند. کسی که با من تماس گرفت آقای حسینینژاد، مسئول تبلیغات جهاد بودند. ایشان تنها کسی بودند که از وزارت جهاد وقت با ما تماس داشتند، تماس گرفتند و گفتند که "دفتر ریاستجمهوری میخواهند شما را ببینند".
این را هم باید بگویم که «روایت فتح» تیتراژی نداشت و اصلاً معلوم نبود توسط چهکسی و کجا ساخته شده است، فقط نوشتهی «روایت فتح» میآمد. این موضوع به روحیهی آوینی برمیگشت که میگفت باید در گمنامی کارمان را بکنیم و به وظیفهی الهیمان عمل کنیم. میگفت "چطور از آن بسیجی که به عملیات میرود نمیپرسند «که هستی و از کجا آمدهای؟»، ما هم باید مثل او باشیم. کاری که برای خدا انجام بگیرد، اجر و قربش بیشتر است".
به همین دلیل، تیتراژی نداشتیم که از آن طریق کسی بفهمد چهکسی این برنامه را میسازد. همهی اینها باعث شد که آن تماس را جدی نگیریم. در کمتر از یک ماه از تماس اول، دوباره تماس گرفتند که رئیسجمهور شخصاً میخواهند با شما ملاقات کنند. باز هم ما باورمان نمیشد. گفتیم ما اصلاً درخواست ملاقات نداده بودیم که رئیسجمهور پذیرفته باشند. دوباره مسئول دفتر ایشان تکرار کرد که "خود ایشان شخصاً میخواهند با شما دیدار کنند". بالأخره به آقا، که آن زمان در کسوت ریاستجمهوری بودند، ارادت قلبی داشتیم. همگی مبهوت بودیم و به هر حال به ساختمان ریاستجمهوری رفتیم.
* اگر از حالوهوای شهید آوینی پیش از دیدار با آقا چیزی به یاد دارید، بیان کنید.
یادم میآید مرتضی به من، که آن موقع مسئول گروه بودم، گفت "لطف کنید در این دیدار نگویید چهکسی متن مینویسد و میخواند". به من گفت "اگر نظر من را میخواهی، نگو چهکسی چهکاری انجام میدهد و اگر آقا سؤالی داشتند، جواب بده".
* چه نکاتی را آقا در آن دیدار بیان کردند و محور صحبتهایشان چه بود؟
موقعی که خدمت آقا رفتیم، از روی کنجکاوی از مسئول دفترشان پرسیدیم "آقای رئیسجمهور چهکاری داشتند که لطف کردند و ما را دعوت کردند؟"، ایشان پاسخ دادند "آقای رئیسجمهور گفتهاند «من دوست دارم با بچههای روایت فتح دیداری داشته باشیم و این بچهها را ببینم»". در آن جلسه ایشان خیلی از ما قدردانی کردند. از عجایبی که ایشان در آن جلسه فرمودند و در خاطرم مانده است و سالها آوینی از آن یاد میکرد این بود که گفتند: «شبهای جمعه که جلسهی سران سه قوه است، به اعضای جلسه میگویم که چون روایت فتح رأس ساعت 9:30 شروع میشود، یا جلسه را زودتر برگزار کنیم که با روایت فتح تداخل نداشته باشد یا بگذارید که من زودتر از جلسه خارج شوم».
من این را دقیقاً بهیاد دارم، خیلی برای ما عجیب بود که رئیسجمهور مملکت اینقدر به برنامه علاقهمند است که دوست دارد به هر صورت به برنامه برسد و برنامه را ببیند، وگرنه ما خبری از جنگ نمیدادیم که ایشان ندانند. اصلاً برنامهی ما خبری نبود و آقا به نوع نگاه برنامه توجه داشتند.
نکتهی دومی که از آن جلسه بهیاد دارم این بود که آقا گفتند "این قلم و صدایی که پخش میشود خیلی زیباست. متنها را چهکسی مینویسد؟"، از آنجایی که مرتضی خیلی تأکید داشت بر اینکه از باب اخلاص نگوییم اینها کار کیست، به ایشان گفتم: "آقا، اگر بخواهید من بچهها را به شما معرفی میکنم، ولی صاحب صدا و نویسنده میخواهند معرفی نشوند". آقا هم اصراری نکردند.
* حین جلسه، شهید آوینی صحبت یا سؤالی کردند؟ در صحبتهایی که بعد از جلسه داشتید، چهصحبت یا اتفاقی توجه شهید آوینی را به خود جلب کرده بود؟
در آن جلسه، شهید آوینی برای همان گمنامیای که خدمتتان گفتم، در ردیف دوم نشست و صحبتی نکرد.
* شما بههمراه سید مرتضی آوینی جزء هستهی مرکزی گروه جهاد تلویزیونی بودید که مستند «خانگزیدهها» و «روایت فتح» را ساختید. این حرکت تا پایان جنگ ادامه پیدا کرد، اما پس از جنگ سیر مستندسازیهای دفاع مقدس متوقف شد. گویا رهبر انقلاب در آن روزها به اعضای «روایت فتح» تذکری دادند. لطف کنید دربارهی آن روزها و تذکر آقا توضیحی بفرمایید.
بله، همینطور است. مجموعه مستندهای «روایت فتحِ» اول، پس از جنگ متوقف شد. البته بهصورت پراکنده مستندهایی مثل «با من سخن بگو دوکوهه» در همان سالهای 67 یا 68 کار میشد، ولی دیگر در تلویزیون مثل گذشته، خبری از برنامههای منظم «روایت فتح» نبود. از آنجایی که ما خودمان هم کار دیگری جز ساخت مستند جنگی بلد نبودیم و به این دست کارها اعتقاد داشتیم، همان موقع جلساتی با برخی بچهها از جمله شهید فلاحتپور (که یک سال قبل از مرتضی در لبنان شهید شد) ترتیب دادیم تا برای «روایت فتح» پس از جنگ، تصمیمگیری کنیم. جمعبندی این جلسات به اینجا رسید که میتوان بعد از جنگ هم دراینباره فیلم مستند ساخت، ولی از نگاه عقلایی. همهی جزئیات را در کاغذی نوشتیم، ولی در حد همین کاغذ ماند و به عمل نرسید.
در سال 69 مرتضی دعوت شد که بهعنوان سردبیر مجلهی «سوره» شروع به کار کند. مرتضی به قلم و ادبیات خیلی علاقه داشت و از طرف دیگر برایش فرصتی پیش آمده بود تا دنیایی از مطالبی را که در ذهن داشت، بنویسد، بنابراین دعوت را پذیرفت و از همان سال بهشدت درگیر مجلهی «سوره» شد. من هم با آنکه در جهاد تلویزیونی مسئول بودم، به «سوره» رفتم و در همین اثنا بود که مدیر وقت شبکهی یک، آقای مهدی فریدزاده، ما را دید و گفت در جلسهای که با آقا داشته است، ایشان پرسیدهاند چرا دیگر «روایت فتح» پخش نمیشود. وقتی این نکته را آقای فریدزاده به من گفت، ما چون بهلحاظ تشکیلاتی منسجم نبودیم، از این صحبت عبور کردیم، فکر نمیکردیم جدی باشد، تا اینکه بهفاصلهی کمتر از یک سال، یک بار دیگر آقای فریدزاده به ما گفت که رهبر انقلاب از من پرسیدند "پیام مرا به بچههای «روایت فتح» رساندی؟ چرا اقدامی صورت نگرفت؟"، این را که شنیدم، بهسراغ مرتضی آوینی رفتم و گفتم آقا چنین پیغامی دادهاند. میان شهید آوینی و آقا ارتباط معنوی و قلبی عمیقی برقرار بود. مرتضی دو مقاله هم برای آقا نوشته بود. این موضوع را که شنید، تکان خورد و گفت "باید کاری کنیم". تصمیم بر آن شد که صورتجلسههایی که چند سال قبل شهید فلاحتپور نوشته بودند، به دفتر آقا بفرستیم.
وقتی این طرح را فرستادیم، بعید میدانستیم این نامهی دستنویس و بدون سربرگ، به دست آقا برسد. احتمال 99 درصد میدادیم که رهبر انقلاب یا دفتر ایشان به این طرح بینامونشان نگاه هم نمیکنند. آن موقع بهدلایل اداری و ساختاری، «روایت فتح» یک تشکیلات بدون پشتوانه محسوب میشد. باورمان نمیشد که این دستنوشتهها اصلاً خوانده شود. پس از گذشت کمتر از یک ماه، در اتاق جهاد تلویزیون نشسته بودیم که کسی آمد و گفت "جواب نامهتان به رهبری آمده است و برای پیگیریهای بعدی با دفتر رهبری در تماس باشید."، یعنی آن نامه صرفاً یک جواب نبود و پیگیریهای بعدی هم پیشبینی شده بود.
* از محتوای نامهی رهبری چیزی بهیاد دارد؟
بله، ایشان در حاشیهی همان نامهی دستنوشتهای که ما برایشان ارسال کرده بودیم، تکتک موارد طرحمان را خوانده بودند و زیر هریک نکتهای نوشته بودند، مثلاً نوشته بودند "این خوب است" یا "این قسمت بهتر است اجرا نشود". یکی از آنها را خوب بهیاد دارم که ما نوشته بودیم در دویست سال گذشته، ایران همواره شکست خورده و قسمتی از این سرزمین بهتاراج رفته است. آقا زیر این نوشته بودند که "عباسمیرزا شکست نخورد و این اشتباه است."، تا این حد ایشان این طرح را با دقت خوانده بودند. بهدلیل آنکه نامه گمنام بود، شفاهی گفته بودند که اقدام شود و اگر مشکلی بود، از طریق دفتر پیگیری شود. ما که دیگر به خودمان آمده بودیم، ابتدا از طریق تلویزیون اقدام به شروع کار کردیم، ولی نشد. بعد از طریق جهاد خواستیم کار را شروع کنیم که آن هم نشد، بنابراین با دفتر ایشان تماس گرفتیم و آنها هم در نهایت همکاری، همهی امکانات را در اختیار ما گذاشتند. آوینی هم مشتاقانه پای کار آمد و سری دوم «روایت فتح» را کلید زد.
* بهنظر میرسد رهبر انقلاب از همان ابتدا توجه ویژهای به پدیدهی مستندسازی تجربی و غیرتجربی دفاع مقدس داشتند. در جایی ایشان فرمودهاند که مستندسازی دفاع مقدس با کار داستانی متفاوت است و باید ادامه پیدا کند. بهنظر شما، این توجه تا چهاندازه اثرگذار بوده است؟
ما از همان ابتدا فکر میکردیم یکی از موضوعاتی که در مستندسازی از آن غفلت میشود، جنگ است. اکثر افرادی که جنگ را دیدهاند، در حال حاضر هستند؛ یعنی بهترین موقعیت است برای نشان دادن جنگ و محقق کردن آن نگاه مرتضی که نسبت به جنگ داشت و برگرفته از نگاه صدر اسلام بود. واقعاً اگر آن موقع آقا پیگیر نمیشدند و از ما حمایت نمیکردند، محال بود آوینی دوباره به «روایت فتح» برگردد و این برنامه به اسوهی مستندسازی پس از جنگ تبدیل شود.
* در روز تشییع جنازهی شهیدآوینی، مقام معظم رهبری بهصورت غیرمنتظره در مراسم حضور پیدا کردند. از واکنش مسئولین و جمعیت حاضر در آن مراسم چیزی بهیاد دارید؟ بهنظرتان چهدلیلی وجود داشت که آقا چنین کاری را برای آوینی انجام دهند؟
مرتضی در روزهایی شهید شد که بهشدت متهم بود به دوری از اندیشههایی که یک روز خودش مدافع آنها بود. در اوج این مسائل و فشارها و سرمقالههایی که علیه او نوشته میشد و در کوران بدبینیها، بهصورت خیلی غیرمنتظره شهید شد. حضور آقا در مراسم تشییع شهید آوینی، پیامهای زیادی برای منتقدین داشت. تا آن موقع، چه در زمان حیات امام و چه در زمان رهبری آقا، مرسوم نبود شخص اول نظام در مراسم تشییع جنازهی کسی شرکت کند. این اولینباری بود که آقا در کسوت رهبری، در چنین مراسمی شرکت میکردند. بهنظرم این حضور هشداری بود برای کسانی که مرتضی را بد شناخته بودند.
منبع : نامه نیوز