اختصاصی مازندمجلس: از سال 1390، فیلم پایتخت وارد شبکه خانگی تلویزیون شد و طرفداران زیادی را هم به خود جذب کرد؛ در طی شش سال گذشته موفقیت های این فیلم در حدی بود که پنج بار سیروس مقدم را بر آن داشت تا در عید و ماه مبارک رمضان، هر شب میهمان خانه های مردم ایران باشد.
از همان ابتدا، من از منتقدین و مخالفین جدی این مجموعه بودم و همچنان بر سر مواضع خودم ایستاده ام. اینکه فیلمی محبوب مردم باشد، به آن معنا نیست که غیر قابل نقد و یا مناسب برای حضور در تلویزیون باشد.
پایتخت، علیرغم آن که تلاش می کند تا خود را طنز گونه جلوه دهد، طنز نیست. معنا و مفهوم طنز با آنچه که امروز در تلویزیون با دیدن این سریال مشاهده می کنیم بسیار متفاوت است. پایتخت حرفی برای گفتن ندارد، بهتر است بگویم هیچ وقت نداشته است. در طنز به دنبال کنایه و نگاه متفاوت به مسائل اجتماعی هستیم که علیرغم وجود داشتن، می توانند لبخند بر روی لب هایمان پدید بیاورند.
گمان نمی برم در هیچ کجای دنیا طنز آنقدر خفیف شده باشد که برای خنداندن مخاطب خود را در سطح شوخی با لهجه و فرهنگ یک منطقه پایین بیاورد. پایتخت، بیشتر به هجو می ماند تا طنز ! در هجو بیشتر به دنبال خنداندن و مسخره کردن هستیم تا انتقال مفهوم و کنایه. هدف هجو خنداندن به هر قیمتی است و بزرگ کردن و غلو در معایبی که یا کمرنگ ترند و یا اصلا وجود ندارند.
پایتخت در طی این سالیان چه پیامی برای مخاطبین خودش داشته است ؟ آیا خنداندن مخاطب به هر قیمتی قابل پذیرش است ؟ وجود شخصیت هایی که نشان گر یک فرهنگ هستند و شاهکار دیالوگشان آن است که ناهار نخورده اند، قابل پذیرش نیست ! و یا افرادی که از سطح هنجارهای رفتاری برخوردار نیستند، آداب و اصول درست رفتازهای اجتماعی را نمی دانند، لهجه ای دارند که اصلا شبیه به لهجه طبری نیست و هر یک به نحوی تحرکات نا معقولی را جلوه می دهند.
آیا پایتخت پنج با بزرگنمایی درباره اسم و نام شهر ها قصد دارد که نقاط ضعف بسیار بزرگ خود را تحت عنوان معرفی فرهنگ و ترویج گردشگری پوشش دهد ؟!
پایتخت، چه برنده جایزه اسکار باشد و چه فتح کننده نخل طلایی کن ! باز هم محتوایی برای ارائه ندارد. هدف آن تنها خنداندن به هر قیمتی است !
پایتخت بیشتر به مجموعه کلیپ هایی شباهت دارد تا یک سریال ! از هر قسمت آن می توانید پنج دقیقه را به عنوان قسمت خنده دار جدا کنید و آن را به مردم ارائه دهید ! درست همین کاری که در اینستاگرام این روزها در حال رخ دادن است. در هر صورت هجو همیشه مشتریان خودش را در ایران دارد.
پایتخت، من را بیشتر به یاد آدم هایی در اینستاگرام می اندازد، که برای جلب توجه و جذب فالوور دست به هر کار ممکن و غیر ممکنی برای خنداندن مرذم می زنند. یکی ممکن است برای جلب توجه برهنه شود و دیگری ممکن است چند غذای مشمئز کننده را با هم مخلوط کند و بخورد ! این ماهیت اصلی طنز نیست؛ اصلا نمی تواند طنز باشد.
به عوامل این فیلم توصیه می کنم که سال آینده شاهکار خود را در استان های شریفی چون آذربایجان شرقی و یا کردستان و لرستان بسازنند. گمان نمی برم دیگر اقوام شریف ایران اجازه دهند که مجموعه ای به مدت شش سال به خودش اجازه دهد که فرهنگ و لهجه آنها را به تمسخر بگیرد. تاثیر پذیری طنز از لهجه و فرهنگ تا چه قدر نقش دارد ؟
آیا اگر گویش ها و حرکات ناموزون و بی محتوا را از پایتخت حذف کنیم، دیگر چیزی برای خندیدن خواهیم داشت ؟ همه امکانات در یک فیلم کمدی باید در اختیار طنز باشند، نه طنز در اختیار لهجه، کلمات و رفتارهای نا به هنجار !
با احترام
محمد یوسفی آرامش - فعال اجتماعی