مازندمجلس: روزنامه آرمان نوشت:كم عقل خواندن مخالفان دولت از سوی دكتر روحانی رئیسجمهور، واكنشهای مختلفی را هم در میان اصولگرایان و هم در میان اصلاحطلبان داشت.
به گزارش نامه نیوز دبیركل مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم تاكید كرد: كوتاه آمدن مصلحتی اصلاحطلبان از خواستههای سیاسی حداكثریشان كه با حمایت از آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری نشان داده شد، فردا هم میتواند اتفاق بیفتد؛ یعنی بر فرض و مثال، اگر در دوره آینده انتخابات ریاستجمهوری هم، قانون اجازه كاندیداتوری به آقای روحانی را بدهد و او بتواند بازهم كاندیدا شود، ممكن است اصلاحطلبان بازهم از او حمایت كنند؛ بهخاطر اینكه اصلاحطلبان واقعی، بهخاطر مردم و مصالح كشور كوتاه میآیند. رئیس سابق خانه احزاب كشور همچنین در مورد ناراحتی و بعضا نا امیدی قشر جوان و حتی نوجوان اصلاحطلب، از سرعت پایین اصلاحات سیاسی كشور گفت: اصلاحطلبان واقعی كسانی هستند كه در هر زمانی و در هر شرایطی، ولو اینكه شرایط سخت هم باشد، براساس مصلحت مردم و منافع ملی، حركت كنند و نا امید نشوند.
مشروح گفتوگوی «آرمان» با آیتا... سیدحسین موسوی تبریزی دبیركل مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم را در ادامه بخوانید.
كم عقل خواندن مخالفان دولت از سوی آقای دكتر روحانی رئیسجمهور را چگونه ارزیابی میكنید؟
این تعبیری كه از سوی آقای دكتر روحانی بهكار رفت، اصلا تعبیر خوبی نیست؛ حتی اگر مخالفان ایشان بیمنطق هم حرف بزنند، ایشان نباید به این شیوه حرف میزدند. من واقعا این سخن را نپسندیدم و خیلی هم ناراحت شدم. قطعا هر مخالفتی با دولت، از روی بیعقلی نیست و ممکن است بعضی مخالفان دولت هم وجود داشته باشند كه منصفانه رفتار كنند و برخی هم البته مغرض هستند كه حتی مغرض بودن هم با بیعقلی یك فرد فرق میکند. آقای روحانی باید بداند که هر انسانی با ورود در دنیای سیاست، مخالف مغرض هم دارد و پیدا میكند. بالاخره وقتی آقای رئیسجمهور گفته بود از همه میتوان انتقاد کرد و همه قابل نقد هستند، نباید بگویند هر که من را نقد کند، دیوانه است.
موضعگیریهای منفی در مقابل این سخن آقای رئیسجمهور، از سوی اصلاحطلبان هم قابل توجه بود و چه بسا برخی اصلاحطلبان در عین اینكه حامی رئیسجمهور و دولت هستند، اما در برخی زمینهها، انتقاد و مخالفت دارند و شاید به همین جهت شاهد موضعگیریهای منفی آنان در مقابل سخن اخیر آقای روحانی بودیم؛ نظر شما در اینباره چیست؟
موضعگیری منفی اصلاحطلبان در قبال این سخن كاملا طبیعی است، چون انتظار این سخن از ایشان نمیرفت. از طرفی این نوع سخن گفتن آقای دكتر روحانی با حرف قبلی ایشان نمیخواند. آقای رئیسجمهور در دو سه هفته قبل گفتند كه همه قابل انتقاد و قابل نقد هستند.
یكی از انتقادها و شاید مخالفتهای بسیار مشخص و روشن اصلاحطلبان با برخی از عملكردهای آقای دكتر روحانی و دولت تدبیر و امید، در زمان انتخاب استاندارها در برخی استانهای كشور برمیگردد. تا جایی كه آقای محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس گفت «فامیلسالاری در حوزه مدیریت امری پسندیده و حتی دائمی تبدیل شده است»؛ نظر شما در اینباره چیست؟
بله، ممكن است در استانداریها شاهد فامیل سالاری باشیم اما ملاک انتصاب افراد باید براساس لیاقت داشتن و شایسته سالاری باشد؛ حالا فرق نمیکند این فرد با لیاقت برادر باشد، پسر عمو باشد؛ قطعا اگر شایسته سالاری واقعی رعایت شود، هیچ اشکالی ندارد، اما اگر شایسته سالاری رعایت نشد و فقط پارتی بازی بود و شرایطی شد كه شایستهها بیکار بمانند و ناشایستهها در جاهایی که حقشان نیست قرار گیرند، این شرایط و این عملكردها، هم ظلم است و هم مملکت را به عقب میاندازد؛ هم به جامعه امروزی ظلم است و هم به آینده كشور خیانت شده است، چرا که آینده كشور با عملكرد امروزیمان ساخته میشود.
قطعا اگر افرادی، در شرایط امروز براساس پارتیبازی، رفاقت و... در جایگاهها و پستها قرار گیرند و شایسته سالاری اصل نباشد، خرابكاری و مشكلاتی را به كشور و مردم تحمیل میكنند كه شاید اثر این مشكلات و خرابكاریهایشان تا دهها سال برای مردم و مملكت باقی بماند؛ كما اینكه تاریخ ایران، در بسیاری موارد این نتیجه را نشان داده است. علیایحال، اخلاق اسلامی این است كه انسان در برابر نقد و انتقاد مخالفان خود، تحمل داشته باشد و در رعایت ادب دقت كند؛ انسان خوب، باید حتی از دشمنان خود هم حرف یاد بگیرد؛ چنانكه از قول لقمان حكیم نقل میكنند كه «ادب از كه آموختی؟ گفت از بیادبان». یعنی حتی از بیادبان و كیفیت حرفشان، باید طوری نگاه كنیم و برداشت داشته باشیم كه برای ما آموزنده باشد و در نهایت ما با بیادبی حرف نزنیم. من به شخصه واقعا این سخن آقای رئیسجمهور را نپسندیدم؛ مجموعه اصلاحطلبان هم اگر از این نقطهنظر، نقد كنند، اشكالی وارد نیست. قطعا اگر اصلاحطلبان یا هر انسان دیگری، نقد و انتقاد را تحمل كنند، یكی از صفات بارز و فضیلتهای ارزشمند را در خود ایجاد كردهاند كه در انسانهای شایسته پیدا میشود.
در دور دوم دولت احمدینژاد، رفته رفته شاهد فاصله گرفتن او از روحانیون و علما بودیم و به نظر میرسید رئیس دولت سابق، در آن مقطع زمانی، به روحانیونی كه از او حمایت كرده بودند، احساس نیاز نمیكرد. سوال مشخص این است كه اكنون و در شرایط امروز، آقای روحانی هم، به اصلاحطلبانی كه حامیان اصلی او در انتخابات بودند احساس نیاز نكرده و با لحاظ نكردن انتقادهای آنان در برخی از عملكردهای دولت از آنان عبور كرده است؟
اینكه آقای روحانی امروز به اصلاحطلبان نیاز دارد یا ندارد را كاری ندارم؛ اما آنچه مشخص است اینكه، اصلاحطلبان، هم در اولین دوره آقای روحانی در سال 92 و هم در انتخابات سال 96 میدانستند كه آقای روحانی از طیف اصلاحطلبان نیست و هیچوقت در تمام عمرش هم نگفته اصلاحطلب است؛ البته از طیف راست سنتی هم نبود؛ یك رویه خاصی داشت و از اول هم همان شیوه را دنبال میكرد؛ مثل همین شیوه را آقای هاشمی هم داشت كه نه از طیف اصلاحطلبان بود و نه از طیف بازاریهای سنتی یا مثلا برخی اصولگراهای تندی كه به همه بد و بیراه میگویند؛ آقای روحانی یك راه میانهای داشت و بر همین اساس حركت میكرد و دقیقا بهخاطر همین میانهروی و بالاخره برای اینكه كشور از برخی تندرویها نجات پیدا كند، اصلاحطلبان حامی روی كار آمدن آقای روحانی شدند و آقای هاشمی و رئیس دولت اصلاحات هم بهصورت علنی از آقای روحانی حمایت كردند.
همه ما اصلاحطلبان براساس همین جهت كه انشاءا... مملكت از مشكلات بسیاری كه ایجاد شده بود و البته هنوز هم هست، رهایی پیدا كند، از خواستههای حداكثری خودمان كوتاه آمدیم تا مصلحت كشور و مردم لحاظ شود؛ تا این مشكلات جوانان و بیكاریشان رفع شود؛ این كوتاه آمدن اصلاحطلبان از خواستههای حداكثری سیاسیشان، به خاطر خدا و به خاطر مصلحت كشور و مردم بود؛ این كوتاه آمدن مصلحتی امروز هم هست؛ فردا و پس فردا هم میتواند باشد؛ یعنی بهنظر شخص بنده، بر فرض و مثال، دوره آینده انتخابات ریاستجمهوری هم اگر قانون اجازه كاندیداتوری به آقای روحانی بدهد و بتواند بازهم كاندیدا شود، ممكن است اصلاحطلبان دوباره از او حمایت كنند. چرا؟ بهخاطر اینكه اصلاحطلبان واقعی، بهخاطر مردم و مصالح كشور كوتاه میآیند؛ هرجا كه فرد یا گروهی، بهخاطر مردم و منافع ملی، از خواستههای خودش كوتاه بیایند، یك كار ارزشمند است؛ حالا فرق نمیكند این كوتاه آمدن منجر به روی كار آمدن آقای روحانی شود.
قشر جوان و حتی نوجوان جریان اصلاحات ممكن است صبر و تحمل برای چنین از خودگذشتگی و كوتاه آمدن را نداشته باشند؛ اصولا فكر نمیكنید اصلاحات در كشور با سرعت بسیار پایین صورت میگیرد و فكر نمیكنید این سرعت پایین اصلاحات سیاسی، ممكن است در نهایت به ناامیدی جریان جوان و نوجوان اصلاحطلب منجر شود؟
اصلاحطلبان بهصورت كلی نباید ناامید شوند؛ برای اینكه میدانیم مشكلات كشور یك شبه حل نمیشود؛ همچنین در درون خود اصلاحطلبان هم ممكن است مشكلاتی داشته باشیم. اصلاحطلبان واقعی كسانی هستند كه در هر زمانی و در هر شرایطی، ولو اینكه شرایط سخت هم باشد، براساس مصلحت مردم و منافع ملی، حركت كنند. حركت براساس مصلحت كشور، مردم و جامعه مطابق با اندیشه دینی هم هست؛ برای مثال امیرالمومنین امام علی(ع) هم براساس همین مصلحت، در برابر خلفای زمان خودشان سكوت میكردند و حتی آنها را برای امور مملكت داری، كمك میكردند.
خانهنشینی امیرالمومنین امام علی(ع) به این معنا بود كه ایشان به حق خودشان كه خلافت جامعه بعد از رحلت پیامبر(ص) بود نرسیدند اما بازهم در همین شرایط سخت كه ما از آن با عنوان خانه نشینی یاد میكنیم، ناامید نشده و مسائل سیاسی را رها نكردند و براساس همین تفكر برای رفع مشكلات جامعه اسلامی، به خلفای حاكم، مشورت و كمك فكری میدادند؛ حتی در تاریخ داریم كه عمر خلیفه دوم، گفته بود كه علی(ع) در بزنگاههای سخت حكومتی، سر رسیده و نگذاشته اشتباه كنیم و حتی خودش تصریح كرده كه اگر علی(ع) نبود، عمر به هلاكت میرسید؛ یعنی خودش میداند كه اشتباهش خیلی ویران كننده بود. ائمه معصومین(ع) بعد از امیرالمومنین امام علی(ع) هم همینطور بودند؛ امام حسن(ع) به خاطر مصلحت جامعه صلح كرد و اگر امام حسین(ع) هم قیام كرد، به این جهت بود كه دشمنان حضرت، مساله را به قیام كشاندند و ایشان را مجبور به جنگ كردند؛ یعنی حتی حضرت امام حسین(ع)، بعد از قرار گرفتن لشکر بنیامیه مقابلشان، چندین بار خواستند كه از راهی كه به سمت كوفه میرفت، برگردند، اما لشکر یزید به امام حسین(ع) اجازه ندادند و نگذاشتند و در نهایت راه را بر ایشان بستند و مسائل دیگر هم همین طور؛ امامان معصوم(ع) در طول زندگی شان، جز مصلحت مردم و مصلحت اسلام، چیز دیگری نمیدیدند. علما هم در طول تاریخ اگر به خاطر حكومت كردن قیام نكردند، چون مصلحت نمیدیدند یا نمیتوانستند به اینجا برسند و اگر امام خمینی(ره) هم قیام كرد، ایشان هم نمیخواست حكومت كند، بلكه میخواست به شهر قم برود و زندگی طلبگی خودش را دنبال كند؛ و بر همین اساس بلافاصله پس از پیروزی انقلاب به قم آمد تا به كار خودش مشغول شود اما بعدها متاسفانه مریض شد و به خاطر كسالتی كه به وجود آمد به تهران و بیمارستان رفت؛ یعنی به اختیار خودش به قم آمد و بیاختیار خودش از قم به تهران رفت؛ از این جهت كه همیشه باید تحت نظر پزشك میماند. در كنار این بیماری كه منجر به سكونت امام در تهران شد، مشكلات زیادی هم در همان برهه برای كشور به وجود آمد كه مساله جنگ و مساله منافقین فقط بخشی از آن بود. و واقعا این مسائل، مسائلی بود كه در آن مقطع زمانی، كسی جز امام راحل، توان مدیریت آن را نداشت. خلاصه اینكه اگر ما تابع مولا علی(ع) و شیعه ایشان و تابع قرآن هستیم، باید هر جا مصلحت جامعه باشد، براساس همان به وظیفه خودمان عمل كنیم.
منبع : نامه نیوز