مازندمجلس: پژمانفر مقصر اصلی اغتشاشات را لاریجانی و روحانی میداند و بر این باور است که آنها اجازه نمیدهند نمایندگان مجلس به مسائل موسسات مالی غیرمجاز ورود پیدا کنند و مانع سوال از روحانی میشوند.
مردم به دلیل افزایش گرانی کالاهای اساسی خود و برخی مشکلات اقتصادی دیگر اعتراضاتی داشتند و اینها بهمرور زمان و با سوءاستفاده عدهای تبدیل به اغتشاش شد. تحلیل کلی شما در این خصوص چیست؟
اساسا دموکراسی در جمهوری اسلامی اصل اساسی تلقی میشود که قبل از شروع نظام بهعنوان یکی از مطالبات مردم بوده است. یکی از عواملی که باعث شد مردم انقلاب کنند و چهار دهه پیش مردم را به خیابانها کشاند، این بود که فرصت برای گفتن حرفها و پیگیری مسائل خود نداشتند. در جمهوری اسلامی وقتی قانون اساسی تدوین شد موضوع رای مردم، حرف مردم و پیگیری مطالبات مردم بهعنوان اصل اساسی مدنظر بود. در همین راستا در قانون اساسی و قوانین دیگر به این موضوع توجه شد که ما مسیری را ریلگذاری کنیم که بتوانیم حرفهای مردم را بشنویم. در دنیا فرصتهای حداقلی و صوری ایجاد و خیابانی را تعریف میکنند تا مردم در آنجا جمع شوند و حرفهای خود را بازگو کنند. آن خیابان برای افراد معترض و مردم منطقه تداعیکننده این است که مردم در این مکان حرفهای خود را بازگو میکنند تا تخلیه شوند. سوال من اینجاست چرا در مقابل پیگیری این موضوع که حق قانونی نمایندههاست یک نوع دیکتاتوری ایجاد میشود، یعنی هیاترئیسه مجلس و دولت در مقابل این خواست مردم معتقدند نباید از طریق مجلس پیگیری شود و تنها در اتاقهای دربسته به آن پرداخته شود؛ اشکال اینجاست. وقتی 180 نماینده میخواهند موضوع را پیگیری کنند و در ارتباط با این موضوع طرح سوال از رئیسجمهور دارند و هیاترئیسه مجلس اجازه این مساله را نمیدهد، 6 ماه میگذرد و دولت هم آماده پاسخگویی به این موضوعات نمیشود، نتیجه این میشود که مردم احساس میکنند راهی که بهعنوان دموکراسی، پیامرسان و پیگیری مسائل خود در قانون اساسی میبینند، مسدود است و راهی از این مسیر وجود ندارد. بنابراین ممکن است در این اعتراضات درونی مردم جریانهای باطلی را پرچمداری کنند و این اعتراض مردم را به انحراف ببرد. اگر انحرافی در پیگیری مطالبات مردم ایجاد شد، به این دلیل بود که برخی تعمدا اجازه ندادند، سوپاپ اطمینان عمل کند، یعنی اجازه ندادند مردم از طریق مجلس مطالبات خود را پیگیری کنند. وقتی این نشد نتیجه این میشود که برخی بیرون میریزند.
بنابراین به نظر من اشکال را نباید در مردم دید، بلکه باید در سیستم برخی ببینیم که بعضی آن را مسدود کردهاند. به نظر من ابتدا باید رئیس مجلس و رئیسجمهور پاسخ دهند که چرا این راه پیگیری مطالبات مردم راکه قانون اساسی پیشبینی کرده است، مسدود کردند؟ چرا اجازه ندادند مردم حرفهای خود را از مجاری قانونی که نمایندهها هستند، بیان کنند.
علت چه بود؟
علت این امر را باید خود آقای لاریجانی بیان کنند اما آنچه را محقق شده من بیان میکنم. ما نیتخوانی نکنیم که علت چه بود. آنچه اتفاق افتاده مسدود شدن راه پیگیری مطالبات مردمی از مسیر قانونی بود.
ما به دنبال نیتخوانی نیستیم، ولی برخی بر این باورند که آقای لاریجانی در 20 دقیقه برجام را تایید کرد و عملا باعث شد بعضی وزرا رای بیاورند و از سوی دیگر به گفته شما زمانی که 180 نماینده طرح سوال از رئیسجمهور را مطرح کردند، باعث شد که 6 ماه این طرح مسکوت بماند، این برخوردها و عملکردها نشاندهنده چیست؟
مردم بهخوبی میفهمند این رفتار و کردار نشاندهنده چیست. هماهنگی بین این دو قوه برای این است که بسیاری از مسائل مردم طرح نشود. امروز هماهنگی بین هیاترئیسه مجلس و هیات دولت وجود دارد که حقوق مردم تضعیف میشود و این بسیار غلط است.
مجلس باید پاسخ دهد. امروز برخی فرار رو به جلو کردهاند و مسائل را در میدانهای دیگر بررسی و گاهی مردم و جریانهای دیگر را متهم میکنند. به نظر من این فرار رو به جلو است.
امروز به نظر من متهم اصلی در ایجاد این اغتشاشات و بسترسازی برای ایجاد اغتشاشات هیاترئیسه مجلس و هیات دولت است. این موضوع روشن و شفاف است.
اولین داستان غلط را بانک مرکزی درباره موسسه مالی میزان مطرح کرد، مردم دیدند در مورد موسسات مالی و پدیده حقوق آنها پایمال شده و تنها کسانی که بهعنوان مقصر شناخته میشود، خود مردم هستند.
از سوی دیگر رئیسجمهور تعبیر غلطی را در مصاحبه آخر خود بیان کردند و گفتند یکسری از موسسات فساد مالی داشتند و پول مردم را از بیتالمال برمیداریم و به آنها پرداخت میکنیم. سخنان آقای روحانی بهگونهای بود که انگار دولت به مردم صدقه میدهد. اگر پولی از بیتالمال برداشته و به مردم پرداخت میشود پول سوءمدیریتی بوده که در دولت وجود داشته است.
امروز نباید بگوییم مردم مقصر بودند و ما به خاطر مردم این پول را پرداخت کردهایم. به نظر من سوءمدیریت باعث شده این ضرر و زیان متوجه بیتالمال شود و باید این موضوع روشن شود.
نکته بعدی این است که به نظر من شیطنتی در رابطه با قیمتگذاریها وجود دارد که همه این مجموعهها را بهعنوان مجموعههای ضرر دیده معرفی میکنند. اموال و داراییهای موسسهای را قیمتگذاری میکنند، اگر آن را نصف یا ثلث و ربع قیمت گذاشتیم در نتیجه داراییهای این مجموعه با آنچه مردم مطالبه دارند برابری نخواهد کرد. نتیجه این میشود که ما اعلام میکنیم این مجموعه ورشکسته و دارای فساد مالی بوده است.
این اتفاق رخ داده است؟
به نظر من شواهد متعددی وجود دارد که این اتفاق افتاده است.
دولت پاسخی نداده است؟
به هیچکدام از این مسائل پاسخ نداده است. دولت به هیچیک از ابهامات نمایندگان که در طول این چند سال داشتهاند، پاسخی نداده است و همه تصمیمات در پشت درهای بسته صورت میگیرد و هیچ درزی به بیرون ندارد. بهعنوان نماینده مردم نمیدانم چطور تصمیم گرفتند و چطور الان محاسبه میکنند و به مردم پول را بازمیگردانند. با چه منطقی اینچنین پول مردم را بازمیگردانند؟ من بهعنوان نماینده توجیه نیستم چه برسد به مردمی که اموال و دارایی آنها از بین میرود.
چرا برخی جریانات مانند اصلاحطلبان و برخی سردمداران آن مانند آقای کرباسچی اعلام کردند که منشا این اعتراضات به مشهد بر میگردد و هجمههای زیادی را علیه آیتا... علمالهدی شکل دادند؟
وزیر اطلاعات گزارشهای غلطی را در مجلس اعلام کرد، این گزارشها و آدرسهای غلطی که از سوی مسئولان ارائه شد، شایعهسازی نیست، بلکه دروغهایی است که عنوان شد. شایعه آن چیزی است که پشتوانهای ندارد اما وقتی وزارت اطلاعات گزارشهای غلطی درباره اینکه نقطه آغاز این اغتشاشات در مشهد بود، ارائه میدهد یا گزارشی ارائه میشود که مقصر اصلی در این رابطه ائمهجمعه شهرستانها هستند، همه مسائل این میشود که چهار سایت مخالف دولت و ائمه جمعه بودند که چنین مسائلی را راه انداختند، بحث شایعه مطرح نمیشود.
استاندار خراسان باصراحت صحبتهایی مطرح و اعلام کرد که این موضوع اصلا ربطی به نیروهای مخالف دولت نداشته و جریانهای ضدانقلاب خارجی عامل اصلی آن بودهاند. البته در گزارشهای بعدی که درخصوص اعتراضات ارائه شده بود، روشن شد که چهار روز قبل از اعتراضات در میدان انقلاب و بازار تهران شاهد برخی تجمعات بودیم ولی آقایان گزارش غلط دادند و بر اساس گزارش غلط این نتایج حاصل شد. به نظر من میخواستند از این فرصت سوءاستفاده کنند و یک بهرهبرداری سیاسی به نفع خود داشته باشند.به نظر من قضاوت را باید به مردم بسپاریم. مردم بهخوبی میبینند. امروز آقای لاریجانی تلاش میکند بین دو مجموعهای که وجود داشته تعریف جدیدی داشته باشد و خود را پرچمدار نجات کشور معرفی کند.
نگاه ایشان این است که تعدادی در جامعه بهعنوان اصلاحطلب تند و اصولگرای تند وجود داشتند که عمر این دو جریان تمام شده و امروز باید چیزی بهعنوان جریان اعتدال داشته باشیم و با همین مسیر جلو برویم.
حال من با جزئیات این گفتوگوها و بحثها ورود پیدا نمیکنم. به هر حال لاریجانی خود را بهعنوان لیدر جریان فکریای میبینند که میتواند موجب نجات کشور باشد و در همان راستا همه اقدامات را تبیین میکند. فکر میکنم نزدیکی به دولت و حمایتهایی که در دولت دارند، پیگیریهایی که درخصوص تصویب مصوبات دولت و اغماضهایی که نسبت به تخلفات صریح آنها صورت میگیرد، نشاندهنده این است که آقای لاریجانی خود را با همان جریان فکری سابق خود در یک امتداد نمیبینند و تصمیم جدیدی گرفتهاند که از گذشته خود جدا شوند و با همین مسیر جلو بروند.
این مواضع ربطی به سال ۱۴۰۰ دارد؟
شاید بخشی همین باشد و شاید بلندپروازیهای دیگر باشد. برخی بلندتر از اینها در مخیله خود دارند. من فکر میکنم در این قضایا مجلس باید استقلال خود را حفظ کند و برای مجلس باید مردم اولویت بیشتر داشته باشد. امروز اینطور است که رئیس مجلس تلاش دارد و نتایج آن در انتخابات داخلی مجلس و روسای کمیسیونها خودنمایی میکند؛ باید مراقب این نکته بود. فکر میکنم در دوراهیای هستیم که آیا مانند یک سال گذشته بپذیریم که در مجلس یک نفر عقل کل است، همه مسائل را میفهمد، همه مسائل را بهتر درک میکند و او هر تصمیمی گرفت برای ما دیکته کند و انجام دهیم ولو بهضرر مردم و مصالح کشور باشد مانند اتفاق موضوع برجام، مانند بیتوجهی به حقوق مردم در سپردهگذاریها یا مجلس استقلال خود را داشته باشد. من فکر میکنم مجلس اگر بخواهد این کار را بکند در انتخابات هیاترئیسه باید خود را نشان دهد اگرچه صفآراییهای جریانات سیاسی خیلی متفاوت شده است.
مجموعهای که تلاش داشتند در انتخابات آقای عارف را بهعنوان رئیس داشته باشند تمام همت خود را در نگهداری آقای لاریجانی معطوف میکنند و از طرفداران او در برخی بحثهای ایشان هستند.
این را دوستان و همفکران آقای لاریجانی بیان کردند که برای 1400 آماده است ورود پیدا کند اما ژستها نشان میدهد که بهعنوان لیدر یا گزینه یا برای رسیدن به گزینه باید احتمال ورود و نقشآفرینی ایشان وجود داشته باشد.
آقای روحانی از گزینه اصلاحطلبان یعنی آقای عارف که جزء حامیان ایشان در انتخابات بودند، برای ریاست مجلس حمایت نمیکنند و میگویند آقای واعظی در بین نمایندگان گفته که به آقای لاریجانی رای بدهید.
آقای لاریجانی با توجه به گذشتهای که داشته و نسبت به مسائل با دیدگاه خاصی ورود پیدا میکرد، دیگر آن لاریجانی نیست و جریان دیگری را پرچمداری میکند. به همین دلیل طیف فکری خاصی با ایشان در مجلس همراهی و همکاری میکنند و سمت چپ و راست ایشان را پر کردهاند. نمایندههایی که در کنار لاریجانی هستند در انتخابات تهران شاهد بودیم که در لیست امید قرار گرفتند. البته یکی از مجموعههایی که برای لاریجانی در قم کار کرد همان لیست امید بود، یا امیدیها به سمت اصولگرایی خود را نزدیک کردند یا آقای لاریجانی از جریان اصولگرایی فاصله گرفته است. بالاخره یکی از این دو اتفاق رخ داده است.
یعنی آقای لاریجانی به اصلاحطلبان نزدیک شده است؟
فکر میکنم اتفاقاتی رخ میدهد که مردم باید بهتر قضاوت کنند. هر اتفاقی باشد باید خودشان بگویند چه شده است. اتفاقی که مدیریت میشود و بهرغم اختلافاتی که وجود دارد هیچکس در انتخابات رئیس مجلس، رقیب ایشان نمیشود، که این امر نشان میدهد پشت صحنه رقابتی نیست و رفاقت است.
با توجه به اینکه چند ماه از انتخابات گذشته است وضعیت اصولگرایی را چطور میبینید؟
گاهی در تحلیلهای ما اشتباهاتی صورت میگیرد و بر اساس نتایج آن تحلیلها مسیرهای اشتباهی را طی میکنیم. من فکر میکنم از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون مردم ما یک رفتار کاملا مطابق با اصول نظام اسلامی و جمهوری اسلامی داشتهاند.
اگر بخواهیم در یک جمله مطرح کنیم این است که همه مردم ایران اصولگرا بودند و به اصول و مبانی جمهوری اسلامی پایبندی داشتند. منتها گاهی اصولگرایی را منحصر به حمایت از فردی خاص میبینیم و گاهی افراد خود را شاخص اصولگرایی میدانند و میگویند اگر از من دفاع شد جامعه اصولگراست و اگر دفاع نشد جامعه اصولگرا نیست که این مساله کمی انحراف در مسیر ایجاد میکند. این موضوع باعث میشود احساس کنیم که جامعه تقلیل پیدا کرده و فضای جامعه در حال تغییر است. امروز اگر کسی به مبانی واقعی جمهوری اسلامی پایبند و به معنای واقعی اصولگرا باشد، در راس انتخاب مردم قرار دارد. نمونهای را عرض کنم که اگر شخصیت مقام معظم رهبری را ببینید، دقیقا چهره کاملا معتقد و پایبند به مبانی جمهوری اسلامی دارند. این اسوه اصولگرایی است. مردم ما از خیلی از افراد عبور میکنند، اما یک رابطه عاطفی بین آنها و رهبری ایجاد شده و رابطه مردم و رهبری یک جریان تعقلی بوده که اطمینان مردم را روزبهروز بیشتر کرده و منجر به یک رابطه کاملا عاطفی با شخص ایشان شده است. اگر اصولگرایان واقعا نسبت به مبانی اصولگرایی پایداری و استقامت داشته باشند، قطعا جامعه ما در هر زمانی بدون اینکه تردیدی در آن داشته باشیم، به این مجموعه اقبال دارند.
گاهی افرادی که بهعنوان اصولگرا فعال بودند، درباره آنها انقلت داشتیم و نسبت به رفتار آنها نمیدانستیم چطور توجیه کنیم. اصولگرایی یک برچسب نیست که به پیشانی کسی بزنیم و آن فرد اصولگرا شود. اصولگرایی مفهوم و اعتقاد و منش است و مردم این منش را امروز هم میپسندند، کما اینکه در 40-30 سال قبل این منش را پسندیدند و براساس همین به میدان آمدند.
قبل از انتخابات 96 برخی سردمداران جریان اصولگرایی گفتند از لحاظ اسم اصولگرایی باید از این اسم عبور کنیم و بهعنوان جبهه نیروهای مردمی انقلاب اسلامی کار را شروع کردند و جمنا تشکیل شد. چقدر جمنا در انتخابات 96 موفق عمل کرد؟
اشکال این است که اصولگرایی را لباسی میدانیم، ولی آن را بهعنوان باطن، اعتقاد و رفتار نمیشناسیم، لذا میگوییم اگر در این پیکره لباس و اسم را تغییر دهیم، کار درست میشود. فکر میکنم اشکالی که قبلا وجود داشت، امروز هم در این جمع وجود دارد، به این دلیل که جمنا تلاش زیادی کرد. بسیاری از افراد یا وارد جمنا نشدند یا از آن خارج شدند.
گاهی همان مبانی در ارتباط با ایجاد وحدت جامع لحاظ نشد، بهرغم خیلی از تلاشها بسیاری از افراد به دلیل اعتراضی که داشتند، وارد این جمع نشدند یا از این جمع خارج شدند.
چرا این وحدت شکل نگرفت؟
فکر میکنم مبانی اصولگرایی که باید توجه میشد در آن انقلت شد. درخصوص جمنا نمیخواهم خیلی وارد شوم، درباره جمنا حرفهای زیادی دارم که در جای خود به آن میپردازم.
فکر میکنید نیاز به ادامه کار وجود دارد؟
فکر میکنم بیشتر از مقداری که بقیه دنبال اسم هستند که بهعنوان چتر پهن کنند تا همه زیر آن جمع شوند، باید روی اصول پایبندی را ایجاد کنند تا همه زیر آن جمع شوند. چترهایی که گاهی سیاسی و گاهی جانبدارانه پهن میشود، نمیتواند همه را کنار هم جمع کند.
آیا مشکل جریان اصولگرایی را وحدت میدانید؟
خیر. من فکر میکنم پایبندی به این موضوع است. وحدت هم یکی از مسائل است. وحدت خود اصالت ندارد، باید جریان اصولگرایی منجر به وحدت شود، اما وحدت هم تحکمی نیست. وحدت امری است که افراد همدل با هم باشند و پای کار بیایند.
در انتخابات ریاستجمهوری خیلیها در جمنا حضور رسمی داشتند، اما حضور دلی نداشتند، به همین دلیل از همه ظرفیتهای خود برای حضور استفاده نکردند.
معتقد به ورود آقای رئیسی و آقای قالیباف در انتخابات 96 بودید؟
ما وظیفهمان را باید انجام میدادیم. با توجه به اشکالات فراوانی که در ریاستجمهوری آقای روحانی داشتیم، باید فردی را بهعنوان کسی که میتواند به برونرفت کشور از این وضعیت موجود کمک کند، معرفی میکردیم. این کار ضرورت داشت. در ارتباط با این موضوع اشکالاتی به وجود آمد و از همه بیشتر فضاها و موجهای تخریبی که جریان مقابل در مقابل این جریان ایجاد کرد، تخریبها بیشتر از این دست بود که نامزدهای اصولگرا میخواهند دیوارها را سیمخاردار و وسط پیادهروها دیوار بکشند و فضای بگیر و ببند در کشور ایجاد شود و همین امر نتیجه انتخابات را اینگونه رقم زد.
این نشان میدهد که در فضای انتخابات همه باید به چارچوبهایی تعهد داشته باشند. طرف مقابل این چارچوبها را رعایت نکرد؛ تهمت زدن، استفاده از امکانات دولتی، تخریب کردن و در نتیجه گزارشهایی که از اقبال مردم بود، تغییر پیدا کرد.
در آن دوره زمانی 4-3 روز مانده به انتخابات، آقای قالیباف کنارهگیری کرد. برخی معتقد بودند در آن زمان نباید این اتفاق رخ میداد. تحلیل شما در اینباره چیست؟
فکر میکنم در آن مقطع اگر آقای قالیباف کنار نمیرفت، احتمال به مرحله دوم کشیده شدن انتخابات بیشتر بود.
نظر خود را به جمنا یا کسانی که تصمیمگیرنده بودند، ارائه کردید؟
بالاخره کسانی که تصمیم گرفتند از ابتدا بنایی بر این نداشتند که به نظرات ما هم توجه کنند و در آن زمان هم از جبهه پایداری نظری نخواستند، ضمن آنکه خیلیها از جمله برخی اعضای جبهه پایداری آن روزها علنا و با منطق این نظر را در رسانهها اعلام کردند، اما انگار افرادی قصد دیگری داشتند و کاری به این حرفها نداشتند.
تحلیل شما از رای 16 میلیونی آقای رئیسی چیست؟ هرچند اصولگرایان و آقای رئیسی دیر کار انتخابات را شروع کردند، اما در مقابل رئیسجمهور مستقر 16 میلیون کسب کردند.
فکر میکنم رای در این سبد بیشتر از این مقدار بود. اگر واقعا این فضاسازیها و عدالت در تبلیغات و انصاف در گفتمان بود، مطمئنا نه آقای روحانی 24 میلیون رای داشت و نه آقای رئیسی 16 میلیون. قطعا شاید به هم بسیار نزدیک میشدند و شاید نتیجه چیز دیگری میشد. و این صرفا ادعا است، اما مطمئنا اگر انصاف را طرف مقابل رعایت میکرد و نگرانیها را در فضای رسانهای که دست خودشان بود، ایجاد نمیکرد، قطعا این آرا به هم نزدیکتر میشدند.
آسیبشناسی برای انتخابات در جبهه پایداری شروع شده است؟
بله. جلساتی را جبهه پایداری دارد. هر هفته جلسات را تشکیل میدهد و مرتب در این خصوص تحلیل میکنند. دوستان ما در مسائل سیاسی تازهکار و کمتجربه نیستند. افرادی هستند که به مسائل اشراف کامل دارند و با مجموعه مرتبط با خود در استانها و شهرستانها نشستهای منظمی دارند. تلاش آنها این است که بتوانند در ارتباط با وظایفی که دارند کوتاه نیایند و مسئولیت خود را دقیق انجام دهند.
ارتباط فقها با جبهه پایداری برقرار است و از نظرات آنها استفاده میشود؟
بله. اساسنامه مجموعه همین است. جلسات که برگزار میشود، به صورت منظم با فقها مطرح و نظرات آنها اخذ میشود و این ارتباط را منظم داریم، بهطوریکه حداقل به صورت ماهیانه جلسات با حضور حداقل یکی از فقها تشکیل میشود و از راهنماییهای ایشان به صورت مستمر استفاده میکنیم.
آقای حسینی چند وقت پیش بهعنوان سخنگوی جمنا اعلام کرد که ما از جبهه پایداری دعوت کردیم در شورای مشورتی جمنا شرکت کنند. این دعوت به عمل آمد؟
این جریان تاکنون هیچگونه دعوتی از جبهه پایداری جهت شنیدن دیدگاهها و نظراتش به عمل نیاورده است.
یک زمانی در جریان اصلاحطلبان و اصولگرایان شاهد یک محوریت یا شیخوخیت بودیم. این شیخوخیت را در جریان سیاسی قبول دارید و الان وضعیت اصولگرایی بعد از مرحوم آیتا... مهدویکنی چطور است و فردی جایگزین ایشان شده است؟
ابتدا باید بیان کنم که در حال حاضر دوره شیخوخیت به معنای سابق آن در جریانهای سیاسی ما تا حد زیادی منسوخ شده و دیگر نتیجه نمیدهد. به این معنا که مواضع منطقی جریانات سیاسی است که میتواند نظر مردم را جلب کند، اما همچنان حضور افراد دارای سابقه خوب و اهل منطق و گفتوگو برای پیشبرد اهداف انقلابی بسیار لازم است. بهطور مثال در حال حاضر جبهه پایداری در مجموعه خود از حضور فقهایی بهره میبرد تا هم تصمیماتش براساس مبانی دینی مورد ارزیابی قرار گیرد و هم از تجربه آنها بهره گیرد و نظر نهایی با مشورتی که با ایشان گرفته میشود، نهایی میشود. بنابراین نباید از این فرصت بسیار بسیار ارزشمند که داشتیم و بسیار قابل دفاع بود، غافل شد و باید سراغ کسانی برویم که این ویژگیها را دارند. البته اشکال جریانهای سیاسی این است که گاهی شخصیتهای مهمی را مطرح میکنند، اما آنها نه تجربه جمع کردن مسائل را دارند و نه آن کسی هستند که بالاخره بتوانند این محوریت را داشته باشند.
بعد از انتخابات شاهد بودیم که آقای قالیباف بحث نواصولگرایی را مطرح کردند. نواصولگرایی به نظر شما ریشهای و بنیادین است یا اسم ظاهری است؟
به آقای قالیباف فرصت داده نشد که از حرفهای خود دفاع کند و بگوید منظور چه بود. واقعا اگر منظور ایشان اصولگرایی است، همین امروز تا قیامت هم میگوییم اگر چارچوب انسانیت، اخلاق و مبانی دین را رعایت کند، وظیفه خود را انجام داده و تا انتها باید پیش برود. اگر بخواهد از اینها عدول کند اشتباه کرده است.
این مفهوم اصولگرایی است. حال بخواهیم هر اسمی بر آن بنهیم، اگر واقعا اقتضا میکند تغییراتی در اسمها بدهیم و نتیجه قضیه را فعالتر کنیم، به نظر من اشکالی ندارد، منتها به نظر من آقای قالیباف فرصت پیدا نکرد این حرفها را بیان کند. هجمههایی به ایشان شد، حرفهایی به ایشان زده شد و به نظر من ایشان بیمنطق یکسری از حرفها را بازگو نمیکنند و حتما برای این موضوع طرح و برنامهای داشتند و دارند و امیدواریم تبیین کنند و شاید نقطه مفقوده و آن محوریت شکل گیرد. برخی از کنشگران اذعان داشتند که اگر آقای قالیباف کنار نمیرفت و آقای رئیسی کنارهگیری میکرد، جبهه پایداری از ایشان حمایت نمیکرد. این سخن درست است؟
خیر. اینچنین نیست. به این مسائل را در عالم فرضیات نمیپردازیم و نمیخواهیم مسائل را بازگو کنیم. اگر وظیفه خود را احساس کنیم، در مقابل آن وظیفه سرسوزنی عقبنشینی نمیکنیم ولو اینکه تنها باشیم، کما اینکه این را بهعنوان امتیازی برای خود تلقی کنیم و خیلی این را ضعف میدانند و قبول دارند که ما به این حرف خود پایبند هستیم. برای روشن شدن بحث کافیست به عملکرد جبهه پایداری در انتخابات شورای شهر که همزمان با انتخابات ریاستجمهوری بود رجوع کنیم. آنجا که جبهه پایداری احساس کرد بهرغم عدم پایبندی برخی آقایان به تعهداتشان در تعیین لیست کاندیداهای تهران و با توجه به اقتضائات و مصالح فعلی نظام و در راستای تقویت انسجام نیروهای موجود جریان انقلاب در انتخابات شورای شهر تهران، جبهه پایداری بهرغم توانایی ارائه فهرست از نیروهای انقلابی و خدوم، از ارائه لیست مستقل در این دوره صرفنظر کرد. شکست در آن انتخابات را گردن چه کسی میاندازند؟ در ضمن مگر در شورای شهر گذشته اعضای نزدیک به جبهه پایداری براساس همان احساس وظیفه و میان کاندیداهای موجود برای شهرداری تهران آقای قالیباف را انتخاب نکردند؟
اجازه دهید سوالاتی را درخصوص نحوه انتخاب نامزد نهایی در جبهه پایداری مطرح کنیم. برخی تحلیلگران بر این باورند که جبهه پایداری در گزینه اصلی بیشتر به دنبال گزینه اصلح است و رایآوری آن فرد برای جبهه شاید از اهمیت کمتری برخوردار است، بهعنوان مثال در سال 92 پایداری به آقای باقری لنکرانی میرسد، با وجود آنکه میداند ایشان رای نمیآورد. آیا اصلح بودن برای شما مهمتر است؟
این بحثها جزئیاتی دارد و بحثهایی اعتقادی است و ژورنالیستی نیست. باید مبانی توضیح داده شود و مردم حوصله این توضیحات را ندارند.ایستند و مهمترین وظیفه تلاش در این قالبها است.
امکان دارد همچون سال 90 جبهه پایداری لیست جداگانه بدهد؟
واقعا شرایط را نمیدانم. بنا بر این نیست که لیستهای مجزا داده شود. بهشدت نظر به این داریم که تنها کاری را انجام ندهیم. اگر امر دایر به تنها بودن و انجام تکلیف شود، حس این است که انجام تکلیف مهمتر از تنهابودن است.
منبع : نامه نیوز