مصطفی صادقی : مهرانمدیری راست می گوید که اگر روزی بلیط هواپیمایتان کنسل شد نه فقط نباید ناراحت شویدبلکه باید جانتان را بردارید و فرار کنید . صحبت کردن درباره آنچه این روزها بر مامی گذرد اصلا در قاعده غر غر کردن همیشگی ما ایرانی ها قرار نمی گیرد .بهانه ایکه بسیاری از مدیران ما وقتی از آنها انتقاد می شود آن را به عنوان یک اصل در نظرمی گیرند و می گویند :«مردم ما همین اند همیشه ناراضی اند و غر می زنند حتی اگر توخیلی خوب باشی؛ حتی اگر تو خیلی مدیر باشی.» لایک اول را همین ابتدا می زنیم بهافتخار این مدیران!
پس کی نوبت رخت شادی ؟
چقدر روزهای بدی است .رخت عزای دلمان را برای پلاسکو هنوز سفید نکرده بودیم و رخت به رخت نشده بودیم کهداغ سانچی نشست روی دلمان. نشست روی خاکستر آتش نشان هایی که گونی کرده و تحویلخانواده هایشان داده بودیم . انگار همین دیروز بود . حالا هم که دیگر خیال همه راحت شده نه کسی زندهمانده و نه معجزه ای رخ داده؛ همه مرده اند ؛ نه در خیابان ، نه وسط اقیانوس؛ اینبار بالای یک کوه . خودشان رخت سفید پوشیده اند و برتن و دل کلی آدم لباس سیاهکرده اند.
خاک اما سرد است ، «امروز» ازهمین فردا «دیروز» است . مثل «دیروز»پلاسکو مثل «دیروز» سانچی . آب هم از آب تکانی نمی خورد . عجالتا دنبال شعر غمگین باشیمبرای اینستاگرام ؛ عکس جنازه ها در راه است!
شیاطین روزگار ما!
همین چند وقت پیش در یکیاز جلسات که برای هماهنگی های رسانه ای برگزار شده بود یک تازه صاحب منصب شده ایکه از کرامات و سخنان گرانبارش می شد فهمید از فضلایی است که فضل اش نامکشوف باقیمانده هنوز، کار را تمام کرد. او می گفت:«همیشه از این حادثه ها بود ، نکته اینجاست که شبکه های اجتماعی گسترش پیدا کردهو مردم به لحظه در جریان این حوادث قرار می گیرند با کلی عکس و با کلی جزییات .همین است که منقلب می شوند و ناراحت. قبلا نهایتا چند باری بخش های خبری پخش میکردند و السلام ».
او راست می گوید : مقصراصلی شبکه های اجتماعی هستند ، بس که شیطان اند ؛ بس که پلید اند . اگر نبودند کسینمی فهمید!
لایک دوم را به همراه اینکامنت برای این مدیر فاضل ثبت می کنیم:«مدیر شایسته کی بودی تو! »
سوگواری برای خودمان!
یک هواپیما افتاده ، امافقط یک هواپیما نیافتاده ، کلی آدم هم باآن هواپیما افتاده با کلی آرزویی که هم بر دل خودشان مانده و هم بر دل عزیزان دلشان . از همان لحظه اول هم همه به هم نامه زده اند ؛ قرار است گزارش حادثه هم سریعمنتشر شود، مثل گزارش حادثه قطار که سریع منتشر شد ، مثل گزارش همه حادثه هایی کهقبل از این سریع منتشر شدند. قرار است مسئولان فاجعه هم مشخص شوند مثل هم مسئولانحوادث قبلی که همگی مشخص شدند و الان در صف بیکاران جامعه قرار گرفتند از بس که باآنها برخورد شده ؛ از بس که اخراج شده اند !اصلا چرا شلوغ اش می کنیم ؛ مرگ حق است ، شتری است که در خانه همه ما می نشیند . حالاقسمت این ها همین بوده . اگر کسی را بیکار کنیم دلمان خنک می شود ؟ اصلا چه اصراربی جایی داریم ما؟!شاید ایراد نه از مدیران باشدو نه از ناکارآمدی آنها . جنس ما ایرانی ها خوب نیست . مثل جنس کالاهای چینیکه زود خراب می شوند وعمرشان به سر می رسد جنس ما ایرانی ها هم لابد خوب نیست کهاین همه زود می میریم. باید یک دیس لایک برای خودمان در نظر بگیریم بس که جاننداریم ، بس که می میریم.
سفر به خیر قهرمان!
درمیان تمام فیلم هایی کهدر این چند روز در شبکه های اجتماعی از پای کوه مخابره می شد یک فیلم بود که در آنیک نفر از یک نفر دیگر یک سوال مهم پرسید . آن یک نفر گفت :«خودت حاضر بودی سواربر این هواپیما شوی؟ » آن یک نفر دیگر که وزیر بود حرفی برای گفتن نداشت . خیره بهدور شد و دلش را سپرد به محافظانی که شاید بتوانند به سختی او را از این موقعیتسخت خارج کنند.
اما نه خوب که فکر کنیماین سوال ، پرسش خوبی نبوده است. آن یک نفر که سوال پرسید خبر نداشت که دیگر دورهدوره تکنولوژی است . عصر تلگرام است و واتس آپ . مگر عهد قدیم است که مدیران سواربر طیاره شوند و از این شهر به آن شهر سرکشی کنند.می توان خیلی راحت تر از این حرفها گزارش گرفت و از اوضاع و احوال حوزه های مدیریتی آگاه شد.
آن یک نفر که سوال پرسید،اگر کمی بیشتر فکر می کرد نمی پرسید . اگر نه آن مدیر بلکه حتی یک مدیر دیگر هموارد فرودگاه های ما شود، نه فرودگاهای شهرستان ها که در همین تهران از همان سرویسهای بهداشتی می تواند بفهمد که اوضاع صنعت هوایی ما چگونه است . از همان سالنورودی می فهمد نیازی به رد شدن از گیت برای ورود برای هواپیما و دیدن اوضاع پروازها نیست.
خلاصه اینکه مساله اساسی ایناست :«مدیران ما دل به تکنولوژی های ارتباطی بسته اند و نیازی به طیاره سواری نمیبینند».
حالا اگر کسی سوار برهواپیماهای این روزهای ما شد باید به او گفت :«سفر به خیر قهرمان»!
لایک دیگر را هم به آن یکفرد می دهیم که حرفش را زد سقلمه هایش را هم نوش جان کرد!
این مدیر را به فرانسهببرید!
بعد از لعن و نفرینی که حوالهشبکه های مجازی کردیم بهتر است کمی هم دعایشان کنیم که باعث شده اند برخی مدیرانتحت فشار قرار گرفته و پاسخگوی مردم باشند .
یکی از همین مدیران عزیزهمین یکی دو شب پیش میهمان پخش زنده یک شبکه تلویزیونی بود . از قاب تلویزیون بهمردم خیره شده و با همان خیرگی مثال زدنی اش می گفت :« بسیاری از کشورها خواهان خرید هواپیماهایATR ما هستند با اینکه عمر سنّی آن ها زیاد است .حتی خود فرانسوی هاهم خواهان خریدن مجدد این هواپیما ها از ما هستند»
صمیمانه از فرانسویها درخواست می کنیم بیایند هم این چندهواپیمای اسقاطی را ببرند و هم البته این مدیر عزیز را. باور کنید ما طاقت دوری ایشانرا داریم. البته در این میان قبل از رفتن و خداحافظی با این مدیر ، عاجزانه تقاضاداریم نام کشورهایی که خواهان خرید این هواپیماهای پیر و اسقاطی هستند را به ما همبگویند تا شاید اندکی از ملال ما کاسته شود. به هر حال لایک این بخش را به فرانسویها خواهیم داد اگر مجال دوری از این مدیر عزیز را برای ما فراهم کنند.
زنده باد کاپیتان!
نگارنده به نمایندگی ازتمام مردم از خانواده بزرگوار خلبان قهرمان این پرواز عذر خواهی می کنم که همینروزها حتما به عنوان مقصر اصلی معرفی خواهد شد . همه می دانند که این کاپیتان جزوبهترین های این کشور بوده اند و آنچه باعث شد که این هواپیما سی متر مانده به نوکبا دیواره برخورد کند نه دانش کم و نه تجربه کوتاه ایشان بوده است . کاپیتان آخرینقله را ندید ، چون خیلی چیزها برای اینکه قله آخر را هم بییند فراهم نبود .کاپیتان آخرین صدایی که شنید بسیار بلند و مهیب بود . کاش این صدا حتی با فرکانسبسیار پایین تر لاله های گوش برخی را تکانی هر چند مختصر دهد.
کاپیتان شماآسمانی شدی !
مخلص کلام
ما ایرانی ها می میریم خیلیزود نه برای اینکه جنس مان خوب نیست نه برای اینکه مرگ را دوست داریم و نه برایاینکه از از دنیا دل بریده ایم . ما می میریم ، بی دلیل، بی بهانه ! لایک آخر را اختصاصمی دهیم به همه ایرانی هایی که بی دلیل و بهانه می میرند.