مازندمجلس: عضو فراکسیون امید مجلس با بیان اینکه بخشی از رفتارهای دوگانه نمایندگان ناشی از ترس تائید صلاحیت شدن است، گفت: قطعا یکی از انتقادهایی که به ما میشود و به نظرم انتقاد منطقی و قابل قبولی است، همین رأی کامل اصلاحطلبان به آقای کدخدایی است.
میرزایی نیکو که از اسفند 94 به عنوان نماینده مردم دماوند و فیروزکوه و با لیست امید راهی خانه ملت شد، رنگ اصلاحطلبی خود را حفظ کرد و هرجا که توانست انتقادش را به محکمترین شکل بیان کرد. کمتر کسی است که نطق او در مخالفت با وزیر فرهنگ و ارشاد دولت دوم حسن روحانی را به یاد نداشته باشد؛ نطقی که با "شهر کنسرت ممنوع" شروع شد و به نقد درمورد ممنوع التصویری خاتمی ختم شد.
البته این نماینده اصلاح طلب مجلس تا حدودی حافظ اسرار قتلهای زنجیره ای هم هست اما هربار که پای اما و اگرها بر سر این ماجرا پیش می آید تلاش می کند تا به نوعی از زیر پاسخ دادن به آن شانه خالی کند و حتی در گپ و گفت های دوستانه هم از پرداختن به آن اجتناب دارد.
وقتی میرزایی نیکو به کافه خبر خبرآنلاین آمد از همه دری صحبتی به میان آمد اما بیشترین بحث و گفت و گو حول محور نقدهای فراکسیون امید شکل گرفت؛ او هم نقدها را قبول داشت اما می گفت همه این ایرادات به دلیل نبود حزب است. پای اختلافات احزاب اصلاح طلب با فراکسیون امید که به میان آمد؛ گفت: درست است آقای لاری انتقاد میکند که نیامدند، ولی چه موقع آقای لاری ندا داد که جمع شوید تا مسائل را بازیابی کنیم؟
او هرچند دولت روحانی را اصلاح طلب نمی دانست اما نقدهایی به دولت داشت و آن را با دولت خاتمی مقایسه می کرد. ماجرای احمدی و نژاد و دسترسی اش به پرونده های وزارت اطلاعات از دیگر موضوعاتی بود که درمورد آن با میرزایی نیکو صحبت کردیم.
انتقادات از فراکسیون امید هرروز بیشتر می شود که با توجه به دوگانه رفتار کردن فراکسیون امید چندان بیراه نیست؛ چرا که طرح هایی مثل تحقیق و تفحص از شهرداری رد می شود یا در قضیه کابینه باز رفتار متفاوتی از تصمیم فراکسیون می بینیم.
همانطور که می دانید در مورد ترکیب فراکسیون امید طول کشید تا دوستان همدیگر را پیدا کنند و مجموعه مسائل را بتوانند رفع و رجوع کنند. همین موضوع باعث شد کارها کند پیش رود، ولی من فکر میکنم الان را اگر بخواهیم با شش ماه قبل مقایسه کنیم، کاملا فضا تغییر کرده است. کمیتهها شکل گرفته، هدفها معلوم است و برنامههایی که باید دنبال شود، مشخص شده است.
حوادث اخير هم یک تلنگری شد تا هماهنگی و وحدتی شکل بگیرد. اما همانطور که همیشه تاکید کردم متاسفانه نداشتن حزب، پرچم حزبی و اعضای حزبی، این شرایط را به وجود میآورد. مثلا درمورد کلیات بودجه همان روز یکشنبه تصمیم گرفته شد که فراکسیون به کلیات بودجه رأی مثبت دهد، ولی وقتی 10 نفر موافق و مخالف صحبت کردند، معلوم بود که این بودجه قابلیت دفاع ندارد و باید خیلی از مسائلش تغییر کند. مضاف بر اینکه ترکیبی که صبح در جلسه فراکسیون بود، تعدادش کافی نبود، یعنی همه حضور نداشتند، اما به هر حال اکثریت تصمیم گرفته بودند که به کلیات بودجه رای مثبت دهند، ولی وقتی در صحن دیدند اوضاع و احوال چه شکلی است، به نظرم باید فراکسیون قابلیت تصمیمگیری جدید را میداشت. اتفاقا همه بچههای فراکسیون دنبال این بودند و پیگیری کردند که این اتفاق نیفتد.
یعنی همه موافق بودند که تصویب نشود؟
بله؛ حداقل یک تعدادی از دوستانی که ما با آنها ارتباط داشتیم و صحبت کردیم این نظر را داشتند؛ میخواهم بگویم تصمیماتی که گرفته میشود یا برنامهریزیهایی که میشود، به دلیل حزبینبودن، جامعیت ندارد. اگر افراد حزبی باشند، قطع به یقین باید با حزب هماهنگ باشند و در صورت تخلف حزب اعلام میکند که ایشان دیگر عضو این حزب نیست؛ ولی فضای فراکسیون اینطوری نیست. نماینده برای خودش اختیار قائل است و اینگونه نیست که همه بر اساس یک تصمیم رفتار کنند.
در فراکسیونهای دیگر هم همینطور است. مثلا ما ولاییها را دیدیم که دو دسته شده بودند؛ یک دسته موافق بودند و یک دسته مخالف. بعضیها که در کمیسیون تلفیق بودند، به شدت از زحمات خودشان دفاع میکردند، ولی گروه ديگري میگفتند نه؛ درصورتی که این کار نباید اتفاق بیافتد. این مسائلی است که دست به دست هم میدهد و به نظر من یکی از محورهایی که شما اشاره کردید ریشه در چنین موضوعاتی دارد.
با این حساب میشود گفت اولا بین هیئت رئیسه و اعضای مجمع عمومی فراکسیون امید چندان هماهنگی وجود ندارد و دوم اینکه چرا بعد از دوسال باید یک اعتراضی شکل بگیرد تا تلنگری به فراکسیون بخورد و تصمیم بگیرد تغییری در روال کار ایجاد کند؟
من نمی گویم قبل از این هماهنگی یا وحدتی نبود، بلکه می خواهم مقایسه کنم و بگویم عملکرد فراکسیون مثبت بوده؛ فراکسیون امید امروز انسجام و هماهنگی بیشتری دارد و کمیتههایش شکل بهتری پیدا کرده و دارند مسائل را خوب پیش می برند؛ هماهنگی هم بین مجموعه مرکزی وجود دارد، اما مجلس فرصتی نداد که نمایندهها بتوانند در یک وقت مفصلی، مسائل بودجه را تحلیل کنند، با هم به بحث بنشینند تا به یک جمعبندی بهتری برسند.
برخی معتقدند اقدام مجلسی ها در رد کلیات بودجه فقط یک شو بود که مثلا به مردم بگویند ما با شماییم و هوایتان را در مواردی مثل یارانه نقدی داریم! چرا که در مدت 72 ساعت تغییری نمی تواند در بودجه رخ دهد و فقط یکسری اعداد جابجا شد.
اتفاقا میخواهم بگویم چهار تغییر اساسی در بودجه صورت گرفت. یارانه نقدی یکی از دغدغههای مردم است. من در روستاها این مسأله را به وضوح میبینم. هر چقدر هم بگوییم یارانه یک خاکی بوده که دولت قبلی به سر ما ریخته، ولی بالاخره مردم عادت کردند و آن را خواسته و میخواهند.
مگر همین نمایندگان نبودند که به دولت فشار میآوردند که یارانه را حذف کن؟
همه نبودند. به هر حال بحث این بود که این یارانه اگر قرار است حذف نشود، منبع تامين آن کجاست و اگر قرار است حذف شود، اين پول کجا میخواهد برود؟ این موضوع تعیین تکلیف شد. نکته دوم حقوق و پاداش بازنشستگان بود که در بودجه چندان مورد توجه قرار نگرفته بود و بعد اصلاح شد.
یعنی می گویید رفتار دوگانهای در میان نمایندگان وجود ندارد؟
ما نباید از این واقعیت هم غافل باشیم که بخشی از این مسائل ناشی از شرایط نمایندگی است؛ نمایندگی با همه ابزار و وسایلش، افراد را محدود میکند. اغلب نمایندگان حرفی نمیزنند چون میخواهند تایید صلاحیت شوند. یا نمی خواهند در منطقه شان عکسالعمل و بازتابی داشته باشد، چه این طرفی و چه آن طرفی. به نظر من که مشکل از نداشتن حزب است.
پارلمان یک پدیده غربی بوده است؛ شرقیها همیشه حاکم، شاه و خلیفه داشتند و اصلا چیزی بهنام پارلمان وجود نداشته. درغرب پارلمان ها بر اساس احزاب شکل می گیرند درواقع این احزاب هستند که پارلمان ها را شکل می دهند ولی ما اینجا حزب به معني واقعي نداریم؛ از پایداری ها گرفته تا ولاییها و مستقلین، حتی اصلاح طلب ها هم حزب با همه ملزوماتش را ندارند. بنابراین نمایندگان از هیچ حزبی تبعیت نمیکنند؛ اگر افراد حزبی باشند، حزبشان جلسه میگذارد، مسائل را تجزیه و تحلیل میکند، به آنها رهنمود میدهد، کارشناس میگذارد که مسائل فرهنگی، مسائل اقتصادی و مسائل بودجه را تحلیل کند. اما در حال حاضر چنین کاری اتفاق نمیافتد.
آقای فتاح خیلی صریح به آقای روحانی گفتند که شما جرات داشته باش یارانه را حذف کن، بعد توپش را بنداز در زمین کمیته امداد، ما پشت تو میایستیم تا یارانه را فقط به نیازمندان بدهیم. اما امسال که دولت شجاعت به خرج داد و خواست یارانه را حذف کند دقیقا جایی که فراکسیون امید باید پشت دولت میایستاد، پشتش را خالی کرد.
دولت خودش پای حرفی که زد ایستادگی نکرد. باید دولت از این قضیه دفاع میکرد، اما هیچ کجا روی این حرف اصرار نکرد. اگر مصر بود نباید زیر بار می رفت؛ باید می گفت من با این وضعیت نمیتوانم کار را ادامه دهم و از سوی دیگر با یادداشت و جزوه ابعاد موضوع را روشن می کرد تا همه بپذیرند.
لابی نکردند؟
نه، اصلا نیامدند مضاف بر اینکه دولت چابک، فرز و متخصص نیست که مردم را آگاه کند. بزرگترین مشکل ما، ضعف اطلاعرسانی دولت است که در همه مسائل مشاهده می شود. یک طیف خاصی، یک مطالب خاصی را به مردم انگونه كه مي خواهند میرسانند. مگر قدرت مقابله ای شما تا چه حد است؟ مگر چقدر افراد روستاها و مردم درگير كارهاي روزمره، به اینترنت و مجموعه های خبری دسترسی دارند؟ در روستا اصلا اینطوری نیست. مردم خطبههای نماز جمعه را نگاه یا گوش میکنند و یا از دیگری میپرسند، از معتمدین محلشان سوال میکنند که چه کار کنند و چه وضعیتی داشته باشند. اطلاع رساني دست دولت نيست؛ ابزارش را ندارد و فكري نمي كند. همين سه مسله اشتغال فراگير، بافت فرسوده و بازسازي ناوگان كهنه كجا تبليغ، تشريح و توضيح داده شد؟ رييس جمهور به صدا و سيما فقط التماس نكرد كه كرد اما نتيجه چه شد؟
دوباره باز می گردیم به ضعف نبود احزاب. ببینید در عراق با این آشفتگیها اولا حزبها کارکرد خودشان را دارند، 20 شبکه تلویزیونی وجود دارد که هر شبکه برای یک حزب است. افغانستان هم همین وضعیت را دارد. کافی است به مردم بگویند یک سال تحمل کنید، این پول یارانه های نقدی میآید اینجا، منتها نظارت دقیق داشته باشند نه اینکه دوباره از کانادا سر در بیاورد. این پول باید مستقیم وارد زندگی مردم شود که مردم تغییر را حس کنند و متوجه شوند با اين كار اشتغال ايجاد و دیگر بچههایشان بیکار نخواهند بود.
درست است که موج اعتراض الان فروکش کرده، ولی موج بدتری میآید، که به این سادگی قابل حل نیست.
چرا اصرار به این پردهپوشی است؟ همیشه سر یکسری تصمیمات یا مصلحتاندیشی شده یا پردهپوشی شده است. انقدر تلاش برای پنهان کردن مسائل وجود دارد که امروز به قول معروف مردم یک روحیه داییجان ناپلئونی دارند!
نمیدانم، واقعا فکر میکنم اگر بخواهند با مردم شفاف صحبت کنند، می شود همان نامههای سرگشاده. من در صحبتهایم گفتم «بین نان شب با مسائل دفاعی باید دست به انتخاب بزنیم»؛ همه هم به من فحش دادند و حداقل این را شما دیدید که دو برگه A4 را آقای ذوالنور به دست گرفته بود که روی آن نوشته بود "میرزایی نیکو، ترامپ پیوندتان مبارک"! يك نفر هم به من تذكر داد که چرا به بودجه دفاعی انتقاد کردی؟ ولی من واقعا میخواهم بگویم علت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی همین شد. گورباچف آمد، یک پاک کن آلمانی گرفت با یک پاک کن روسی، بعد این را امتحان کرد و گفت ما یک پاک کن هم نتوانستیم بسازیم، ولی همه بودجههایمان را صرف مسائل نظامی و اطلاعاتی و امنیتی کردیم! نتیجهاش چه شد؟ درست شش ماه بعد فروپاشی شوری اتفاق افتاد.
ما بالاخره بین نان شب، بین نردهزدن، بین لباس شیک پوشیدن، بین مبلمان خانهمان را درستکردن، بین اینها باید یک تفاوتی قائل شویم. واقعا کدام یک از اینها برای ما اولویت دارد. روساي محترم باید رک میگفتند اینقدر درآمد داریم، اینقدر هم هزینه داریم اینها هم اولویتهایمان است. متاسفانه این کار انجام نمی شود. این سیاسیبازیها در بيشتر سطوح وجود داردکه به نظرم ضربه بزرگی را قطع به یقین برای كشور به دنبال خواهد داشت.
اشاره کردید که تصمیمات فراکسیونها پشتوانه حزبی ندارد. اتفاقا قرار بود پس از ورود لیست امید به مجلس، اتاق فکری هم بیرون از مجلس تشکیل شود. اما یکی، دو بار آقایان موسوی لاری و مرعشی مصاحبه کردند و گفتند که اصلا نمایندههای اصلاحطلب مجلس انگار ابا دارند بیایند با ما حرف بزنند و مشورت کنند. این گسستی که بین لیست امید، فراکسیون امید و اصلاحطلبان بیرون از مجلس، ایجاد شد را چطور می توان رفع کرد؟ تشکیل اتاق فکر یا پارلمان اصلاحات چقدر می تواند موثر باشد؟
دقیقا از دل و نیت من صحبت کردید. من همیشه میگفتم اصلاحطلبان از 17-16 گروه با همه جمع شدند و زحمت کشیدند و لیست امید را تهیه کردند، ولی متاسفانه پروژهای عمل کردند و فرایندی عمل نکردند و این را به صورت پروسه ندیدند. پروژه شان هم این بود که ليست اصلاحات در شورای شهر و مجلس راي بياورد. ولی افقشان فقط تا انتخابات بود، بعد از انتخابات آن ترکیب دیگر از اعضای راه یافته به مجلس بازخواست نکرد. نیامدند از این افردی که میثاقنامه گرفتند توضیح بخواهند؛ آن زمان شورای اصلاحات از 80 درصد افرادی که میخواستند بیایند در لیست امید، یک پیماننامه گرفت -که من حتی امروز برگهاش را دارم- اما چه کسی بعدش آمد بر اساس همان میثاق نامه، از نمایندگان بازخواست کند؟ درست است که آقای لاری انتقاد میکند که نمایندگان نیامدند با انها صلاح و مشورت کنند، ولی چه موقع آقای لاری ندا داد که جمع شوید تا مسائل را بازیابی کنیم و دوستان نرفتند؟ تنها اتکا شد به همین هیئت رئیسهای که صبح تا شب کلی گرفتاری دارند، انقدر هم مجلس برایشان کار درست میکند و انقدر هم کتابچه و جزوه برایشان ارسال میشود که فرصت نمی کنند.
به نظرم شورای عالی سیاستگذاری به عنوان ضلع اول، افرادی که در مجلس بودند به عنوان ضلع دوم و افرادی که در مجموعه دولت هستند به عنوان ضلع سوم باید با همدیگر یک مجموعه محکمی را به وجود میآوردند و گرفتاری مردم را حل میکردند؛ با این کار حتی اگر دولت هم کم توان بود، اینها با همدیگر میتوانستند یک پتانسیل قوی باشند و به دولت تحرک بدهند.
اینکه گفته میشود فراکسیون امید هزینهای برای اصلاحطلبان شد را میپذیرید؟
نه، اصلا، اینطور نبود، چه هزینهای شد؟
مثلا رأیهایی است که انتظار می رفت داده شود اما نشد؟
درمورد حمایت از دولت باید بگویم ما دولت را قبول داریم، حمایت کامل هم میکنیم و امروز هم به خاطر همین مصلحتها و حمایت ها است که لایجه بودجه تصویب می شود وگرنه به دو دوازدهم کشیده می شد. اما حقیقت این است که دولت واقعا با چند تا نماینده جلسه گذاشت؟ با کدام مجامع استانی دیدار کرد؟ من زمانی در دفتر آقای خاتمی کار می کردم. ایشان هر ماه با یک مجمع استانی بلااستثناء جلسه داشت. به تمام نمایندههایی که شخصی وقت میخواستند، وقت میداد. رئیس جمهور باید وقت بگذارد، هیئت دولت باید وقت بگذارد. ارتباطات دولت با مجلس به کجا رفته است؟ روساي کمیسیونها بعد از این حوادث و اعتراضات اخیر فقط یک جلسه با آقای روحانی داشته اند که آن هم از سر ناچاري بود! به نظرم دولت هم مجلس را نخواست ببینند، هم خودش چابک و فعال نیست، هم ستاد رسانه ای و مشاوره ای رئیس جمهور آنچنان قوی عمل نمی کند که بتواند مسائل را خوب رصد کند؛ اینها همه با همدیگر دست به دست هم دادهاند و اگر هم نجنبیم، معلوم نیست چه اتفاقی میافتد.
و ممکن است انتخابات 98 را کلا از دست بدهید؟
من اصلا فکر انتخاباتش را نمیکنم، فکر قبل از انتخابات را میکنم.
اما یک مسئله مهم همان انتخابات 98 است. اصولگراها امروز بر روی این چالش ها حساب باز کرده اند.
بله همه ایرادات را الان ردیف کردند. جناب آقای ناطق بهعنوان کسی كه حامی دولت است می گفت آقای میرزایی! من ساعت شش و نیم صبح بلند میشوم و میآیم در این دفتر (حوزه لواسان)؛ هیچ کاری هم ندارم، ولی من شش و نیم هر روز اینجا هستم، چون خودم را موظف ميدانم. رئیس جمهور حتما باید زودتر از من بلند شود. این را به ايشان بگویید.
به هر حال رئیس جمهور هشت ماه از انتخابات دومش گذشته، میتوانست مطالب و مسائل چهار تا استان را پیگیری کند و در آنها حضور پیدا کند؛ اما جایی نرفته است. شما یک استان را بگویید با وزرا یک جلسه داشته باشند یا مدیران استانی بیایند؛ حالا ایشان نمیرسد برود، آنها بلند شوند و بیایند. چنین اتفاقی نیفتاده، شما گزارش عملكرد را از زبان نمايندگان بشنويد! ما دولت را نمي كوبيم ولی به آن انتقاد داريم و بايد به انتقاد ما پاسخ داده بشود. اگر اين كارها انجام نشود لازم نيست ما كاري كنيم از كاسه همان طراوت كه در اوست. دقیقا همین میشود. الان نگرانی جدیای که اصلاحطلبان دارند این است که رفتارهای دولت روحانی هزینهاش به پای اصلاحطلبان نوشته میشود، اما با همه این تفاسیر باز بهترین انتخاب برای اصلاح طلبان آقای روحانی بود و الان هم من فکر میکنم آقای روحانی برنامههای مشخصی را دارد. انشاءالله چابکتر عمل میکند.
بعد از انتخابات این نقد به آقای روحانی وجود داشت که چندان اصلاح طلبان را وارد بازی نکرد و چرخید به سمت اصولگرایان. همین موضوع هم باز هزینه ای شد که به پای اصلاح طلبان نوشته شد و حامیانشان را رنجیده کرد.
دولت روحانی، دولت اصلاحات که نبود، دولت اعتدال بود. شما از دولت اعتدال باید اعتدال توقع داشته باشید، نه اصلاحات. طبیعی بود که چنین کاری را بکند.
این را میپذیرم که بدنه رأی شما در یک جاهایی کاملا ثابت است، ولی اتفاقی که در 94، 92 یا همین 96 افتاد، آن آرای خاموشی بود که اصلاحطلبان توانستند بیاورند پای صندوقهای رأی. این آرای خاموش اگر برای 98 و 1400 دوباره به شکل خاموش دربیایند، یعنی پاس گل به اصولگراها، خیلی راحت میتوانند یکسری از کرسیهایی را که از دست دادهاند، دوباره بگیرند.
البته من اینطور فکر نمی کنم؛ من قبل از اینکه فکر آراء 1400 و 98 باشم، فکر این هستم که باید به مردم توجه ویژه شود. اگر این موضوعات به خوبی دیده شود منفعت اصلاحطلبان هم داخل آن خواهد بود. فقط جلوی ریخت و پاشها و حیف و میلها گرفته شود، به نظر من 50 درصد مسائل حل میشود. همه چیز تحریم نیست، همه چیز آمریکا نیست، همه چیز برجام نیست، اگر این اقدامات انجام شود خیلی از مسائل به نظر من حل و ملت هم امیدوار میشوند و مطمئنا تفکر اصلاحات، تفکری است که همیشه پایدار خواهد بود. هیچ راه دیگری بهجز اصلاحات وجود ندارد. شاید مردم از اصلاحات هم رد شوند؛ کما اینکه آخرهای دولت آقای خاتمی، مردم از اصلاحات هم رد شدند.
امروز این نگرانی وجود دارد که آیا در پایان دولت آقای روحانی، مردم باز هم پای اصلاحطلبان و آقای روحانی هستند یا نه؟ بر اساس کامنتهای کاربرهای خبر آنلاین میگویم که از خروجی لیست امید، ناامید شده و حتی مشخصا آقای عارف را خیلی صریح نقد میکنند که چرا هنوز ساکت است! من که خبرنگار هستم، شاید بپذیرم که آقای عارف پشت صحنه لابیها و نقوذش را دارد، ولی مردم صدای رادیو مجلس را میشنوند که خبری از آقای عارف در آن نیست!
از نمایندگانی که با لیست اصلاحطلبان به مجلس آمدند، به اندازه کلیت مجلس انتظار نداشته باشید. نهایتا ما ١١٠نفریم که با لیست امید به مجلس آمدیم، از این تعداد نباید انتظار 290 نفری داشت.
شما فکر نکنید که با این تعداد می توان در مجلس کن فیکون کرد؟! مجلس کاملا دست اصلاحطلبان نیست. البته انتقاد به ما هست و قبول دارم، اگر اصلاحطلبان اراده جدي داشته باشند که با مستقلين وحدت کنند، یقینا خیلی اتفاقات خواهد افتاد.
ببینید بعد از انتخابات افرادی خواستند بگویند ما نه این طرفی هستیم و نه آن طرفی و چیزی به نام فراکسیون مستقلین را شکل دادند که این خودش خیلی به فراکسیون امید ضربه زد. به نظرم مجموعه حمایت گران از آقای لاریجانی این قضیه را شدت دادند، چون خواستند از شعارهای اصلاحطلبی جلوگیری کنند، رویشان هم نمی شد به سمت پایداری ها بروند، بنابراین این وسط را به وجود آوردند. وسط چیزی است که نه پایش خیس میشود، نه کسی به آن انتقاد میکند. به نظرم این گروه هستند که مورد سوال اصلی هستند و باید اینها جواب دهند که چرا نقش بازی کردند؟ چرا این 154 نفر بعضا اصرار می کردند که آقای عارف برود برایشان سخنرانی کند، اما الان اصلا به هیچ چیز توجه نمی کنند.
در اینکه به ما نقد وارد است شکی نیست ولی بضاعت فراکسیون امید همین است.
شما گفتید از افراد لیست اميد امضا گرفته شد آیا مستقلین هم آن زمان این میثاق نامه را امضا کردند؟
همه كساني كه در ليست اميد بودنذ، از اين عهد و پيمان مطلع بودند و اغلب هم آن را امضا كردند.
چرا فراکسیون امید اسامی اعضایش را اعلام نمی کند؟ فکر نمی کنید این موضوع می تواند کمی انتظارات از این فراکسیون را واقعی کند؟
یک اختلافی است بین بعضی از دوستان ما و بعضی از اعضای هیأت رئیسه که میگویند اگر اسامی را بدهیم، هزینه نمایندهها در شهرستانهایشان بالا میرود. طرف میگوید من با شما هستم، اسم من را پخش نکنید، من امضاء نمیکنم، ولی شما هرچه بگویید آن کار را مي كنم.
آیا می تواند دلیلش تائیدیه گرفتن مجدد از شورای نگهبان باشد؟
برای آنها هم همین است. اصلا تجارت نمایندگی (من اسمش را گذاشتم تجارت نمایندگی) نمیگذارد که افراد آزادانه رأی بدهند، آزادانه عمل کنند و آزادانه اقدام کنند. این تجارت وجود دارد.
در خوشبینانه ترین شکلش این است که من برای آب مثلا فلان روستا که چاه ندارند و روستایی که آب ندارد و ... اردکانیان را به مجلس فرا میخوانم؛ وبعد امضاهای استیضاح را هم پس میگیرم!
مسئله دیگر ترس از شورای نگهبان است. به هر حال شورای نگهبان اختیار احراز صلاحیت نمایندگان را دارد. اما معتقدم یک نماینده رسالت دارد، قسم خورده، پیمان بسته و با مردم میثاق بسته که صدای مردم باشد و مطالباتشان را به زبان بیاورد، اما خیلی وقت ها نمایندگان سکوت میکنند و حرفهایی را نمیزنند.
با توجه به این قضایا، برای سال 98 قرار است چکار کنید؟ آیا قرار است دوباره ائتلافی صورت بگیرد؟ آقای عارف چند وقت پیش گفتند که دیگر ائتلاف نمیکنیم، چون کسانی پس از ورود به مجلس، به لیست امید خیانت کردند و باید بدانند که ما دفعه بعدی با آنها ائتلاف نمیکنیم. البته اخیرا در اظهارات متناقضی ایشان گفتند که باید به ائتلاف فکر کنیم. این قضیه ائتلاف باید کجا و چطور حل شود؟
بعد از اعتراضات اخیر، تمام دبیر کلهای احزاب با کمک وزارت کشور جمع شدند یک جایی و من آنجا صحبت کردم و بعدا هم با آنها یکسری جلساتی را گذاشتم که احزاب محکم بیایند در میدان و خوب با مردم حرف بزنند و تمام مسائل را منتقل کنند. حزب اگر جای خودش را پیدا کند خیلی از این مسائل حل خواهد شد و این احزاب خواهند بود که تعیین میکنند که لیست از چه کسانی تشکیل شود و چه تعداد؛ مسلما احزابی که 500 نفر را نمایندگی میکنند، با کسی که پنج میلیون نفر را نمایندگی میکند، کاملا متفاوت است، ولی تشكيلات این كار باید شکل بگیرد. که البته مقدمات آن شروع شده و امیدوارم به یک جمع بندی خوبی برسند.
با توجه به رواج هشتگ «نه اصولگرا نه اصلاحطلب» در فضای مجازی، فکر می کنید مردم همچنان به حرف احزاب گوش میدهند؟، آن هم حزبهایی که ما داریم.
یعنی این هشتگها واقعی است؟ فکر نمیکنم.
یعنی شما جزو آن دستهای هستید که میگویید طیف مقابل این هشتکها را درست میکند؟
نه طیف مقابل، ولی من میخواهم بگویم که چقدر اصلاحطلبی، تفکر اصلاحطلبی، رویش یا ریزش داشته است؟ قطعا رویش داشته است. شما را بُکُشند، رأی به کسی نمیدهی که نخواهی؟ اينطور نيست؟ هر چقدر هم شرایط تغییر کند.
یک نکتهای شما گفتید که به نظر درست بود؛ آن هم اینکه مردم دقیقا همان نان سر سفرهشان را میبینند. اینها شاید به یک مرحلهای برسند که با آن تفکر اصلاحطلبی باز هم پای صندوقها نیایند.
تنها چیزی که من فکر میکنم برای مردم باقي مانده تا سرنوشت خودشان را تغییر دهند، همین رأی است. اگر کسی بخواهد سرنوشت خودش و کشور را تعیین کند، از طریق همین صندوق رأی است. ما باید این سرمايه اجتماعي را صیانت و خوب حفاظت کنیم و توجه به صندوق راي را رشد دهیم. به هر حال دو سال وقت داریم، تا ایرادات را رفع کنیم. گرچه حرکتهایی که ما میکنیم، خارج از معادلات منطقهای و بینالمللی نیست. اما اگر اروپا با آمریکا هماهنگ شدند که از برجام بروند بیرون، دیگر چه کاری میشود کرد؟
تا سرمایهگذاری در این کشور انجام نشود، اتفاقی نمیافتد. 45 هزار میلیارد یارانه نقدی باید پرداخت شود، 170 هزار میلیارد حقوق، 30 هزار میلیارد اوراق و قرضه، 50 هزار میلیارد صندوقهای بازنشستگی و .... را داریم، جمعش 386 هزار میلیارد، مجموع هزینهها میشود؛ اما کل پولی که داريم چقدر؟ اینها با همدیگر اصلا نمیخواند، الا اینکه سرمایهگذاری صورت بگیرد.
عملکرد شورای عالی سیاستگذاری بعد از انتخبات مجلس دهم و مخصوصا انتخابات شوراها، خیلی چالش برانگیز شده است. بعضیها میگویند باید پارلمان اصلاحات جایگزین آن شود و بعضیها میگویند نه، همین سازوکاری که الان هست، ادامه پیدا کند. نظذ شما چیست؟
جلسات منظمی تشکیل شده و این موضوع در دست بررسی است، انشاءالله خروجی خوبی هم از آن بیرون می آید.
در شورای سیاستگذاری؟
در همین مجموعههای اصلاح طلبی. آقای خاتمی یک تیم فکریای دارد که از قبل هم با او بودهاند. این تیم به اضافه نمایندههای بعضی از احزاب مثل کارگزاران، اتحاد ملت، اعتماد ملی، مجموعه اینها، ترکیبی را درست کردند، دارند همین مسائلی را که شما هم دغدغهشان را دارید، نقد و بررسی میکنند. که چه شکلی میشود وارد یک ساختار جدید شد. این ساختار چگونه شکل پیدا کند؟ آیا آن شکل قبلی جواب میدهد؟ به نظرم خروجی خوبی خواهد داشت.
احزابی هم که میتوانند مردم را نمایندگی کنند، مشخص هستند. کارگزارانیها تعدادشان معلوم است، اعتماد ملیها معلوم است، اتحاد ملت معلوم است، احزاب باید بیایند وضعیتشان را مشخص کنند که چقدر پایگاه مردمی دارند. اگر مشخص نیست، پس چه ادعایی دارند؟ حدود 260 تا حزب ملي و استانی و... چه نقشی دارند در این زمینه؟
شما گفتید زمانی عبور از آقای خاتمی مطرح شد امروز عبور از عارف هم مطرح میشود آیا احتمالش هست که اصلاحطلبان با سرلیست متفاوت در انتخابات 98 بیایند؟ مثلا با سرلیستی آقای جهانگیری؟ شما اصلا نگاهتان نسبت به این موضوع چیست؟
بعدا راجع به این قضیه صحبت کنیم. من نقدهای اساسی دارم که بعدا خواهم گفت.
فکر میکنید در انتخابات 98 سرلیست ممکن است یکی مثل آقای جهانگیری شود؟
به نظرم اصلاحطلبان میتوانند افراد خوبی را داشته باشند؛ حالا جهانگیری یا غیرجهانگیری، ولی برمیگردد به میزان بازی و نگاهی که شورای نگهبان دارد؛ مگر اینکه آن ها هم صدای مردم را شنیده باشند كه با مردم بايد طور ديگري برخورد كرد نه مثل گذشته.
حالا که صحبت از شورای نگهبان شد؛ یکی از انتقاداتی که به فراکسیون امید وارد است رایی بود که به آقای کدخدایی دادید و بعدش گفته شد اصلاح طلبان برای بازگشت به صحنه سیاسی با شورای نگهبان لابی می کنند اما آقای کدخدایی همین اواخر خیلی صریح گفت که «شورای نگهبان جای مذاکرات سیاسی نیست»! این هم یکی از آن گزینههایی بود که پای اصلاحطلبان نوشته شد.
قطعا یکی از انتقادهایی که به ما میشود و به نظرم انتقاد منطقی و قابل قبولی است، همین رأی کامل اصلاحطلبان به آقای کدخدایی است. اگر این رای داده نمیشد، شاید ترکیب شورای نگهبان تغییرات دیگری میکرد. به نظرم این نقد کاملا قابل پذیرش است و حداقل خودم احساس میکنم یکی از اشتباهات بزرگی که کردیم، همین است. برعکسش کار بزرگی که اصلاحطلبان کردند، رای به سه وزیری بود که یک سال قبل از انتخابات 95 از مجلس رای اعتماد نگرفته بودند، در رای به آقایان صالح امیری، سلطانی و آقای دانش آشتیانی به نظرم کار خوبی صورت گرفت.
اینکه گفته میشود اصلاحطلبان باید وارد رایزنی با شورای نگهبان شوند؛ اصلا این میتواند تاثیر داشته باشد؟
نه، اصلا. چرا كه تا كنون جواب نداده البته الان يا در اينده شايد شرايط تغيير كند اما بافت شوراي نگهبان قابلیت یک چنین مسائلی را ندارد. به هر حال شورای نگهبان برای خودش روشی دارد، به قوانيني استناد مي كند و بر همان معیار جلو میرود. در شرايط فعلي اگربخواهید بروید خودتان را اثبات کنید، یعنی باید سکوت کنید، یعنی نباید حرف بزنید. البته شورای نگهبان هم بعید میدانم که توقع داشته باشد که همه سکوت کنند. یکسری توقعاتی دارد. به هر حال ما وقتی که جریان سپنتا را گفتیم و شورای نگهبان قبول نکرد، اثرش این شد که 205 نفر نامه ای را امضاء کردند. این نشان میدهد که بالاخره میشود حرفها را خیلی منطقی به شورای نگهبان زد، شورای نگهبان هم یا می پذیرد یا نمیپذیرد وموضوع به مجمع تشخیص مصلحت نظام می رود.
به نظر میرسد که اصلاحطلبان وارد یک فاز مصلحتاندیشی شدهاند و از آن اصلاحطلبی و تفکرات اولیه فاصله گرفتهاند و یک جور اصلاحطلبی بدلی هم به وجود آوردهاند.
به هر حال کسانی که سردمدار تفکر اصلاحطلبی هستند، ذرهای تغییر موضع نداده و از لحاظ فکری کاملا پایبند به این جریان هستند، اما نقد کاری به آنها وجود دارد. قبول دارم، در کارهای مختلف - مثلا در ایجاد رانت بین اصلاحطلبان- هم یکسری مسائل وجود دارد. همه اینها هم که رفتهاند مناصبی را پیدا کردهاند، دوست دارند که رفقای اصلاحطلبشان بروند سر کار. از این رانت ساده بگیر. اما اینها دلیل دارد؛ میگویند هشت سال یا بیشتر، یک نیروی اصلاحطلب در هیچ جایی نرفته است. وقتی رزومه از شما میخواهند که من و شما را معرفی کنند اگر جایی نباشید رزومهای نمیماند. به این سفارشکردنها انتقاد میکنند که چرا بچهها را مدام میگویند بروند سر کار یا موارد اینجوری، پس اصلاحطلبان هم افتادهاند دنبال این رانت! نه، این موضوع به این دنبال این است که بالاخره سرمایه اجتماعی جوانی که آمده پای کار و پوستر چسباندهاند، تا چه موقع باید همچنان پوستر بچسباند؟ این نقد را میکنند، بعد میگویند اصلاحطلبان اینگونه شدهاند؛ اما هیچ کدام از آن افرادی که بهعنوان لیدرهای اصلاحطلبی مطرح هستند، ذرهای تغییر نکرده اند هیچگاه شما نمی توانید بگویید بهزاد نبوی تغییر کرده است یا ...
تفکر اصلاحطلبی را باید بروید قبلش را هم ببینید، بروید 76 را نگاه کنید، بروید دوم خرداد، قبل از دوم خرداد و تاریخچه این افراد را ببینید. آنهایی که جوان هستند که برایشان حرجی نیست. بالاخره جوانها در یک شوری زندگی میکنند، بعد هم حزبی نیستند، در تشکلها نرفتهاند. حزب مشارکت خیلی کار خوبی کرد، بعد هم آمدند و جریانات 88 باعث شد که حزب را منحل کردند، ولی داشت سازماندهی خیلی خوبی میکرد در این زمینه، ولی قطع کردند. به نظر من اگر رشد پیدا کند، خوب میشود. مثلا فرض کنید یک NGO ضدفساد اگر شکل بگیرد و نیروهای اصلاحطلب را حفاظت کند خیلی می تواند موثر باشد ولی الان نیست و این فعالیت وجود ندارد. لذا یکدفعه میبینید که من با خودم تصمیم میگیرم که فلان اتفاق و فلان کار بیفتد. الان این 21 نفری که رفتهاند شورای شهر، دوستان ما که در بالا اینها را لیست کردند، چند بار با اینها جلسه گذاشتند؟ هیچی.
با توجه به اختلافاتی که در این یکی، دو سال بین برخی از اصلاحطلبان پیش آمده، ممکن است منجر به تکرار فضایی مثل سال 84 شود که یکی مثل احمدینژاد بخواهاز صندوق رای بیرون بیاید؟
بعید میدانم چنین شود. آن هم به دلیل گزارش تخلفات آن دولت، مثل کاری که آقای دکتر نجفی در شهرداری کرد، آقای روحانی میتوانست انجام دهد. یادم هست که جهانگیری یک مدتی شروع کرد یک گزارشاتی از تخلفات و جرائم احمدینژاد را به مردم اعلام کند. همینطور آقای رئیسی به او میگفت تا چه موقع میخواهی بگویی احمدینژاد فلان کار را کرد، احمدینژاد فلان کار را کرد؟ واقعا ضرباتی که در موسسات مالی خوردیم، در حیف و میل پولها، در ورود ارز به کشور به صورت چمدانی، در حوالهکرد بانکهای خصوصی افتاد؛ اینها کلی جرائم بوده است. یک جایی باید آقای محمودخان را به سخره میگرفتند، ولی این کارها یا اتفاق افتاده و ما خبر نداریم و دارد سیکل خودش را پیدا میکند؛ چون قوه قضائیه به اندازه کافی انگیزه دارد.
اینکه مقامات قضایی میگویند حکمت است که با احمدی نژاد برخورد نمیکنیم، قضیهاش چه میتواند باشد؟
من فکر میکنم اگر با آقای احمدینژاد برخورد کنند، بعدا نظام چه جوابی می تواند به مردم بدهد؟ بنیصدر که آنگونه شد، بعد باهنر و رجایی شهید شدند که هیچ، بعد از آن هم که دیدید هر کدام از رئیس جمهورها چه سرنوشتی پیدا کردند. آقای روحانی را هم به همین سمت هدایت میکردند. به نظر به خاطر اینگونه ملاحظه است که در برخورد با احمدی نژاد ملاحظاتی رعایت می شود.
آن قضیهای که میگویند احمدینژاد در دوره ریاست جمهوریاش به پروندههای در وزارت اطلاعات دست یافت، چقدر میتواند نقش داشته باشد؟
بعید میدانم به پرونده ای دست پیدا کرده باشد، چون وزارت اطلاعات بالاخره یک سیستم امنیتی خیلی قوی است و تا الان هم هیچ کدام از مسئولان وزارت این موضوع را تایید نکردهاند. بعید میدانم به اطلاعات ویژهای را دست پیدا کرده باشد، این در ذهن من نمیگنجد.
شما زمانی در سپاه حضور داشتید؛ اینکه امروز مطرح می شود که سپاه باید از بنگاه های اقتصادی خارج شود، چه مکانیزمی دارد؟ افرادی همچون سردار کوثری چند بار مصاحبه کرده و گفتند که اصلا قرارگاه خاتم در دستور رهبری نمیگنجد، ولی اتفاقا بیشتر انتقادات به همان قرارگاه خاتم است. نظر شما در این رابطه چیست؟
زمان مرحوم آیتالله هاشمی به وزارتخانهها گفته بودند که خودتان درآمدتان را هزینه کنید. علاوه بر برنامهها، اختیار داده بودند که کارهایی را بکنند. طبیعتا وزارت اطلاعات هم یکی از جاهایی بود که به دلیل فعالیت هایش بتواند از شیوههای مختلف استفاده کند.
آقای خاتمی که آمد، اولین دستورش این بود که این کار تعطیل شود و وقتی هم که بارهبری صحبت کرد، ایشان استقبال کرد و خیلی هم خوشحال شد و این کار اتفاق افتاد. ظرف مدت شش ماه تمام کار اقتصادی وزارت اطلاعات را تعطیل نمود وزارت از آن بیرون آمد. به نظر من برای بخش نظامی هم باید چنین کاری را کرد چون وظیفه انها حفظ اهداف نظام است که این وظیفه با کارهای اقتصادی جور درنمی آید. زمانی هست که کشور در وضعیتی قرار می گیرد که نیاز به یک غریق نجات است، در چنین موقعیتی طبیعی است که نیروهای نظامی وارد میدان شود مانند کاری که در زلزله کردند. اما اینکه بیایید حساب و کتاب کنید، چرتکه بندازی و پول بدهی و پول بگیری و یا بیایی تشکیلات اقتصادی برایش ایجاد کنی، خروج از آن را که آقا استقبال کرده است. به نظرم باید شرکتهای اقتصادی صرف و ان را تعیین تکلیف کنند.
منبع : نامه نیوز