در سفر رهبر انقلاب به مناطق زلزله زده سرپل ذهاب، فرصت همراهی برایم پیش آمد برای نوشتن. آقا صبح زود با پرواز از تهران آمدند کرمانشاه و بی توقف مسیر ۱۶۰ کیلومتری کرمانشاه تا سرپل را با ماشین آمدند.
قبل از ده صبح رسیدند به محله فولادی شهر و دید و بازدید در بین ازدحام جمعیت و روبه رو شدن با موج احساسات، درخواست ها و دل و دیده های پرعاطفه و غمزده و نیازمند. بعد هم سخنرانی و بعد از آن بازدید از روستاهای اطراف؛ کوییک ها و قلعه بهادری. در هر کدام هم توقف پیش بینی شده و پیش بینی نشده و صحبت برای مردم و سر زدن به چادرها و کپرها.
موقع نماز ظهر جمع شدیم در اردوگاه شهدای بازی دراز و نماز جماعت خواندیم و آقا برای مسئولین ستادی و میدانی صحبت کردند. صحبت با مسئولین متفاوت بود، محکم و مطالبه گر. ناهار خوردیم و ایشان همان ۱۶۰ کیلومتر را برگشت کرمانشاه و بعد تهران.
مردی که قریب سی سال بار رهبری ایران و انقلاب اسلامی اش را به دوش کشیده، یک روز تمام در سفر و برنامه پرفشار بازدید از مناطق تخریب شده از زلزله، رودررو با مردم و مطالباتشان بوده و آخرش میگوید خسته نیست.
دو نکته مهم دارد این خسته نبودن؛
یکم سلامت جسم و اینکه آنچه درباره بیماری و عدم سلامت ایشان می گویند و می سازند، حرفهای پوچ است و دوم که مهمتر است اینکه؛ روحیه رهبر انقلاب حتی در چنین شرایط پرفشاری همچنان بالاست، امیدوار و انقلابی.
انگار همان روحانی فعال مسجدی در مشهد، انگار همان بازداشتی ساواک در رژیم قبل، انگار همان عضو شورای انقلاب، انگار همان رئیس جمهور دوره جنگ.
«من اصلا خسته نیستم» پیامی روشن برای همه ما مدیران، خرده مدیران و همه دلبستگان انقلاب اسلامی و ایران دارد، خسته نباشیم و خسته نشویم از کار کردن و صلاح و اصلاح امور. نه از لحاظ جسمی نه از بابت امید و روحیه. این جمله را باید همه ما ایرانی ها بنویسیم و بزنیم بالای سرمان: «من اصلا خسته نیستم»