مازندمجلس: 10 سالی است که علی لاریجانی به کرسی سبز مجلس تکیه زده و 9 سالی است که ریاست قوه مقننه را عهدهدار است.
طی سالهای گذشته، عملکرد آقای لاریجانی را در مجلس شورای اسلامی چگونه ارزیابی کنید؟
آقای لاریجانی یک شخصیت اصولگراست و طبیعتا شخصیتی است که کارنامه مثبتی در دوران ریاستاش بر رسانه ملی و بعد هم در دوران اداره قوهمقننه دارد و خوب درخشیده است. در دوره ریاست ایشان، مجلسی آرام و وزین داشتیم. البته آفاتی متوجه مجلس بوده و هست که خیلی هم ارتباط موسعی با ایشان ندارد. در مجموع میتوان گفت، اداره مجلس در دوران ریاست ایشان، از یک وزانتی برخوردار بوده است و از تنشها و درگیریها به دور بودیم. بنابراین ایشان کارنامهای مورد قبول دارد و میتوان گفت هر دو جناح بر وزانت ایشان اذعان دارند؛ حتی آن جناحی که وقتی ریاست رسانه ملی را ایشان بر عهده داشت، تعابیر بسیار تندی را علیه ایشان استفاده میکردند و شعار «سیمای لاریجانی، خاموش باید گردد» سر میدادند، آنها هم امروز اذعان دارند که ایشان امروز مجلس را با آرامش اداره میکند. البته این بدان معنی نیست که یک شخصیت سیاسی در سطح ایشان، خطایی نداشته باشند و ایرادی به کارشان وارد نباشد.
امروز میتوانیم بگوییم، شخصیت ارزندهای است که توانسته در رأس یک قوه، کارایی خوبی برای نظام داشته باشد؛ البته بدان معنی نیست که آفتهایی متوجه نمایندگانمان نشده است یا آفتهایی همچنان سیر رشد خود را در این قوه پی نگرفته است؛ که این موضوع خودش بحث مفصل دیگری را طلب میکند.
به این موضوع اشاره کردید که عملکرد آقای لاریجانی را با همه قدرت و ضعفهایی که در عملکرد ایشان شاهد هستیم، مثبت و قابل قبول ارزیابی میکنید. به نظر شما، در بررسی عملکرد سیاسی ایشان در مجلس، اگرچه در ابتدا بهعنوان اصولگرا وارد مجلس شدند اما رفتهرفته اختلافاتی میان آقای لاریجانی و اصولگرایان پیش آمد؛ تا آنجا که ایشان خود فراکسیون ولایت را تأسیس کردند؛ به نظر شما اختلاف میان این دو چقدر عمیق است و این اختلاف میتواند به تاسیس حزبی جدید توسط آقای لاریجانی منجر شود؟
تشکیل حزب، مشکلی ندارد؛ درون طیف اصولگرایی احزاب متعددی میتواند وجود داشته باشد، کمااینکه الان هم وجود دارد. این موضوع هیچ مسالهای را روشن نمیکند و بازتابدهنده جدایی نیست. آقای لاریجانی قطعا جزو اصولگرایان هستند و این سخن دقیقی نیست که اصولگرایان با ایشان فاصله دارند. از طرف اصولگرایان، برخی از جریانات از آقای لاریجانی فاصله گرفتند. متأسفانه برخی از این جریانات هم تحت تاثیر تبلیغات غیراصولی آقای احمدینژاد در دوران ریاستجمهوریشان بوده است. مثلا جبهه پایداری متأثر از رفتار آقای احمدینژاد، موضع تقابل با آقای لاریجانی پیدا کردند. البته این به معنای نداشتن نقد بر عملکرد آقای علی لاریجانی از سوی اصولگرایان نیست؛ نقد داشتن با تقابل داشتن، متفاوت است. آقای احمدینژاد در دوران ریاستجمهوری خودشان برای اینکه بتوانند یک جریان انحرافی را بر کشور حاکم کنند – خصوصا در دولت دهم – تلاش کردند تا شخصیتهای درون نظام را تخریب کنند. آقای قالیباف، آقای لاریجانی و آقای حدادعادل هر کدام را به یک بهانه تخریب کردند تا نظام دستش از شخصیتهای موثر خالی شود و آقای احمدینژاد بتواند عناصر انحرافی را بر کشور تحمیل کند. متاسفانه برخی از نیروهای اصولگرا با این سیاست تبلیغی با آقای احمدینژاد همراه شدند و بهنوعی آن سیاست را پی گرفتند. این موضوع را نباید به نام اصولگرایان تمام کرد. این امر، کاری اصولی نبود؛ یعنی وقتی نظام آقای مشایی را برای معاون اولی صالح نمیدانست، آقای احمدینژاد میخواست صحنه را خالی کند تا نظام ایشان را برای [کاندیداتوری در انتخابات] ریاستجمهوری بپذیرد. نظام که آقای مشایی را برای معاون اولی، نپذیرفته است، برای ریاستجمهوری از سر ناگزیری و در تنگنا قرار گرفتن، بپذیرد. بنابراین سیاست آقای احمدینژاد سیاست تخریبی بود و صرفا با هداف تحمیل یک جریان نامربوط به کشور.
همانطور که شما هم بیان کردید، بخشی از اصولگرایان انتقاداتی را به آقای لاریجانی دارند و آن طور هم که از شواهد پیداست، ایشان اندکی از اصولگرایان فاصله گرفته است. آیا میتواند این موضوع، مقدمهای برای جدایی ایشان از طیف اصولگرایی و تشکیل جریان سومی به نام «اعتدال» در کنار سایر افرادی که خود را معتدل و اعتدالی معرفی میکنند، باشد؟
اینطور نیست که آقایان به یک بلوغ سیاسی رسیده باشند که بیایند و در فضای سیاسی یک تغییراتی را بدهند. این موضوع را خیلی قابل وقوع در صحنه سیاسی نمیبینم. ضمن اینکه من این تعاریف را خیلی دقیق نمیدانم که فلان فرد آدم معتدلی هست یا نه؛ همه ادعا دارند که معتدل هستند و هیچکس خودش را غیرمعتدل نمیداند. در آینده چقدر رشد سیاسی در میان جریانات شاهد خواهیم بود که از تقابلهای غیرسازنده دست بردارند و راه تخریب که راهی سریعتر برای رسیدن به قدرت است را کنار بگذارند، دشوار است و رهاکردن اثبات خود از طریق برتریدادن اندیشه خود، بسیار سخت است. راه تخریب رقیب بسیار ساده است. در همین انتخابات اخیر، همان افرادی که خود را معتدل معرفی میکردند از تخریب رقیب دست کشیدند؟ بنابراین باید جریانات سیاسی به یک رشد برسند، صرف ادعا خیلی نمیتواند کاری از پیش ببرد. اگر ما در انتخابات آتی رشدی را شاهد باشیم در میان همه گروههای سیاسی، طبیعتا صحنه سیاسی فضای بهتری خواهد داشت. الان نمیتوانیم چنین قضاوتی کنیم که خودشان را کنار خواهند کشید و دیگری را به قدرت برسانند. ضمن اینکه همین افرادی که خود را اعتدالی مینامند، همانها اگر قدرت خود را بیشتر ببینند به دیگری فرصتی نمیدهند. اینطور نیست که فکر کنید آقایان چون میخواستند اعتدال بر سر کار بیاید، گذشت و فداکاری کردهاند و به نفع کاندیدای دیگر عمل کردهاند؛ این با واقعیت صحنه تطبیق نمیکند.
برای پرسش پایانی میخواهم بپرسم بزرگترین نقد به عملکرد 10ساله آقای لاریجانی در مجلس شورای اسلامی، چه میتواند باشد؟
اجازه بدهید الان وارد مباحث نقد بر آقای لاریجانی نشوم؛ معتقدم نقد را متناسب با جایگاهی که یک فرد قرار است در آن قرار بگیرد، بایستی مطرح کرد. اگر از من بپرسید فلان شخص را نقد کنید چون میخواهد در فلان جایگاه قرار گیرد، نقدم متفاوت خواهد بود با اینکه همان شخص در جایگاه دیگری قرار باشد قرار گیرد. البته اگر میخواهید مجلس را نقد کنید و میزان تاثیرگذاری ایشان را در قوت و ضعف مجلس ارزیابی کنید، برای آن آمادگی دارم و نقش ایشان را مورد بررسی و نقد قرار میدهم که خود آن، بحث مفصل دیگری را طلب میکند.
منبع : هفته نامه مثلث
منبع : نامه نیوز