مازندمجلس: در سه دهه اخیر، کمبود تماشاخانهها، شاخصترین مشکل بدنه تئاتر بود اما مدیریت دولتی با حمایت غیرمستقیم در راهاندازی تماشاخانههای خصوصی و نیز با حمایت مستقیم از تولیدات نمایشی و کاستن از وابستگی هنرمند و گروههای نمایش نقش تاثیرگذاری در گذر از تئاتر وابسته به سمت تئاتر مستقل داشته است.
حال سوال این است: «آیا ضرورت فروش گیشه برای تامین اقتصادی تولید باعث افت کیفیت تئاترها و پایین آمدن ارزش کیفی آثار تا حد سلیقه مخاطب عام شده است؟»
فرض کنیم که توجه تولید تئاتر به گیشه به منظور تامین بودجه تولید باعث شده تا کیفیت آثار تولید شده در تئاتر خصوصی به شدت افت پیدا کند و گروه هنری برای رضایت مخاطب عام ناچار از معیارهای درست هنری چشمپوشی کرده باشد. حتی اگر این فرضیه درست باشد. (من معتقدم تا زمانی که پژوهش و ارزیابی با متر و معیار و ملاک درستی در این خصوص صورت نگرفته باشد و اظهارنظرها صرفا به نظرات شخصی و کلی محدود باشد این فرضیه تنها در حد یک ادعای بدون پشتوانه باقی میماند) چنانچه این نظر را درست فرض کنیم:
۱- آیا تماشاگر مقصر است و تئاتر بیکیفیت و فاقد ارزشهای هنری و مثلا کمدیهای کم ارزش و فلان شوخیهای سبک به اصطلاح تماشاگر پسند را دوست دارد؟ آیا تماشاگر بدسلیقه است؟ در اینصورت هنرمند چه وظیفهای دارد؟ اثر هنری چه نقش و جایگاهی در ارتباط با این بدسلیقگی دارد؟ آیا هنرمند باید تنها تاثیر بپذیرد و سطح کیفی کارش را تا حد سلیقه گروهی از تماشاگران پایین بیاورد؟ یا میتواند به عنوان یک هنرمند با هنرش نقشی تاثیرگذار داشته باشد و با حرکت در مسیر رسالت همیشگی هنر این مخاطبان و سلیقهشان را ارتقا دهد؟ کدامیک درست است؟
پرسش مهمتر اینکه، اگر هنرمند تئاتر قادر به ارتقاء سلیقه مخاطب نباشد و هنرش تحت تاثیر هر خواست و سلیقهای دچار افول شود چه کسی جز خود هنرمند مقصر است؟
۲- آیا این هنرمند است که به واسطه تامین هزینههای تولید و دستمزد ناچار میشود به خاطر جلب مخاطب عام از مولفههای کیفی صرفنظر کند و در عوض یک نمایش مخاطب پسند اصطلاحا «بفروش» را به اجرا بگذارد؟ آیا این تنها راه ممکن برای تولید است؟ یا آسانترین راه برای جلب مخاطب و فروش گیشه؟ در اینصورت ضرورت یک تولید هنری تنها فروختن نخواهد بود؟ در چنین چرخه صرفا تجاری و اقتصادیای جایگاه هنری یک تولید تئاتری را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟
۳- آیا مدیریت تئاتر خصوصی یا مدیریت دولتی است که در خصوص کیفیت آثار تولید شده باید پاسخگو باشد؟ مدیریت تئاتر خصوصی هر چند که در تئاتر ما با نمونههای مشابه آن در جوامع دیگر تئاتری متفاوت است و اگرچه هنوز کمپانیها و شرکتهای خصوصی به معنای واقعی در ایران وجود ندارند و تئاتر خصوصی بیشتر به معنای سالنداری است، اما همچنان با نسبتهای مختلف در فرایند تولید هنری دخیل است. اما در عین حال در میانه دو راس «اقتصاد و تامین هزینههای سالن» و «تولید هنری» قرار گرفته است. حالا باید دید که اگر تامین هزینهها از یکسو و کیفیت هنری تولید از سوی دیگر در خطر باشد، مدیر سالن کدامیک را در اولویت نجات قرار میدهد؟ آیا به عنوان یک سالندار (و نه کمپانی تئاتری) حاضرید که به بهای تولید کیفیت با ارزش تئاتری ورشکست شوید؟ یا اینکه تامین هزینه و مخارج را در اولویت قرار میدهید؟
با توجه به جایگاه، وظایف و رسالتهای هر سه حوزه، منطقی به نظر میرسد که نقش هنرمند و تولیدکننده اثر هنری در ارزیابی کیفیت هنری میبایست پررنگتر باشد!
مدیریت دولتی به عنوان مهمترین و اصلیترین متولی از سالن تئاتری حمایت میکند. حتی بسته به شرایط تولید و اجرای اثر به طرز مستقیم از هنرمند و تولید تئاترش حمایت میکند. (اگرچه ممکن است این حمایت مالی کم یا زیاد باشد) آیا باید بر کیفیت تولید هم نظارت داشته باشد؟ به این معنا که استقلال گروه هنری را تحت تاثیر قرار بدهد؟ آیا باید کیفیت تولید را ضمانت کند؟ اگر پاسخ مثبت است، چه نوع دخالتی باید در این حوزه داشته باشد؟
در این نوشتار، پرسش درباره سه گستره اصلی مرتبط با حوزه تولید و اجرای تئاتر را با در نظر گرفتن دو شاخصه «کیفیت» و «اقتصاد» مطرح شد. اما این پرسشها براساس یک فرضیه صورت گرفت. فرضیهای که پیش از پژوهش تحلیل و ارزیابی تنها در حد یک ادعا است. پرسش این است که اگر بپذیریم کیفیت آثار هنری به واسطه نگاه تولید به گیشه دچار افت شده است کدامیک از سه گروه زیر بیشتر در این کاستی و افت کیفی دخالت دارند: 1- سلیقه تماشاگران 2- هنرمندان و تولیداتشان 3- مدیران دولتی و سالندارها؟
به نظر میرسد که با فراهم شدن شرایط اجرای آثار و چند برابر شدن تعداد سالنهای تئاتر و رشد نسبی تماشاگران تئاتر نسبت به یکدهه اخیر سرنوشت کیفیت تولیدات تئاتری بیش از آنکه تحت تاثیر سلیقه مخاطبان و نوع حمایت مدیران خصوصی و دولتی باشد در دست خود هنرمندان و تولیدات هنری آنها است.
پایگاه خبری حوزه هنری- مهدی نصیری؛
منبع : هنر نیوز