مازندمجلس: «ژنرالهای دولت، یعنی همانهایی که در دوره نخست ریاستجمهوری روحانی، برند دولت بودند حالا سازمان یافته، منسجم و بیوقفه مورد تخریب قرار میگیرند؛ تخریبهایی که گاهی بهانهاش چنان غیر دقیق و حتی غیر واقعی است که صدای همقطاران منصفشان را هم درمیآورد.»
ظریف؛ سیبل تماموقت
هنور از روزهای اوج محبوبیت ظریف خیلی نگذشته و او همچنان مورد تکریم و احترام ایرانیان است. در دوره قبل دولت با همه توان میکوشید تا دستاورد وزیر امورخارجه را آن گونه که هست جلوه دهد نه آن گونه که مخالفان پای کار میخواستند. روزهایی که ظریف به چهره اول کابینه روحانی تبدیل شده بود و برجام به سرانجام رسید؛ به ویژه آن روز که همه برای عکس یادگاری مقابل پرچم کشورهایشان ایستادند و به گفته کسانی که زبان بدن میشناسند؛ پیروزی در سیمای ظریف هویدا بود. در مجلس، برجام تایید شد؛ گشایشها اتفاق افتاد و بهترین فرصت برای دولت پیش آمد تا از طریق آن، شرایط را به گونهای مدیریت کند که در نهایت، برگ برنده کابینه یازدهم، پایان سالها بلاتکلیفی هستهای ایران باشد. آن زمان، شرایط به گونهای بود که هر کسی در مقابل ظریف میایستاد، از پیش باخته بود. حتی آن دسته از اعضای جبهه پایداری هم که با مانیفست مخصوص خود، خط بطلان روی همه چیز و همه کس میکشیدند نتوانستند کاری از پیش ببرند؛ آن قدر که در نهایت روی تغییر مدل محاسن وزیر تمرکز کردند و روی به نقل قولهای غیر واقعی از مقامات ارشد نظام آوردند. حالا در شرایطی که این آمریکاست که میخواهد با توافق بازی کند، در شرایطی که هنوز تمام دنیا جز آمریکا و اسراییل و بعضی کشورهای عربی میگویند این توافق لازمالاجراست، خیلیها وزیر امور خارجه ایران را آماج نقدهای خود میکنند؛ گویی او مسئول به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکاست. اگر آمریکا به دنبال تشدید دشمنی و بر هم زدن یک توافق بینالمللی است، در داخل عدهای به جای تقویت توان دیپلماتیک کشور همصدا با مخالفان خارجی توافق هستهای را به نقد میکشند.
تصمیمات منطقهای ایران و فعال شدن چهرههای دیگری جز محمدجواد ظریف در حوزه دیپلماسی، از رسانهایترین دولتمرد روحانی تصویر دیگری ساخته که کمتر خبرساز است. از این حیث شاید حجم تخریب علیه محمدجواد ظریف حتی کمتر از دولت قبل شده باشد اما او برای هر دیدار دیپلماتیکش باید جواب پس بدهد. اگر با وزیر امور خارجه فرانسه مذاکره میکند یا همتای بریتانیاییاش به تهران میآید، این ظریف است که باید پاسخگوی دشمنیهای کشورها علیه ایران در طول تاریخ باشد. گو این که منتقدان فراموش کردهاند در گذشتهای نه چندان دور ارتباطات دیپلماتیک ایران محدود به کشورهای نه چندان موثر در عرصه بینالمللی شده بود. در عین حال هر رخداد منطقهای که کانون عملیاتش بیرون از وزارت امور خارجه است، بهانهای میشود برای تخریب ظریف. حتی اگر او با همراهی فرماندهان نظامی بارها حرف از اتحاد بزنند، باز هم مخالفان دولت هر موفقیت نظامی و مستشاری ایران در منطقه را به بهانهای برای تخریب ظریف بدل میکنند.
اوضاع و احوال جدید برای مردی که خیلیها هنوز معتقدند از بهترینهای کابینه روحانی است، چندان بر وفق مراد پیش نمیرود؛ آن هم در کابینهای که بزرگانش هر روز با یک ماجرای تازه مواجهند.
روزهای سخت شیخالوزرا
همین دو هفته قبل بود که بیژن زنگنه از مجلسی که به اسم «امید» تشکیل شده، کارت زرد گرفت. لابهلای همین اتفاقات، در طول یکی دو ماه گذشته، شیخالوزرای کابینه دوازدهم به چهرهای برای فشار آوردن جریانات مختلف سیاسی به روحانی تبدیل شده است. خیلیها تلاش میکنند که زنگنه را مسئول اتفاقاتی مثل بحث افزایش قیمت حاملهای انرژی بدانند. آن چه درباره استخدام شرکت ملی نفت هم رخ داد، گزکی بود به دستان گروههایی منتقد دولت. زنگنه در چنین شرایطی تلاش میکند همچنان چهره مصمم همیشگی را حفظ و به حواشی توجه نکند اما واقعیت این است که گفتن جمله «زنگنه هم کاری نمیکند» بزرگترین فشار برای او است. برای مردی که پس از برجام وظایفش را انجام داد؛ در اوپک برای پیروزی ایران و به سرانجام رسیدن خواستههای جمهوری اسلامی ایران هر کاری که لازم بود، کرد و افزایش قابل ملاحظهای در میزان فروش نفت به وجود آورد؛ کارخانجات پتروشیمی را از رکودی که درگیرش بودند نجات داد و در نهایت به واسطه توافق هستهای قراردادهایی بست که پیشتر امکان انعقاد آن فراهم نبود.
همین قراردادها اما موضوعی شده برای آن که زنگنه در تیررس منتقدان دولت روحانی قرار بگیرد. در حالی که کشور نیاز به سرمایهگذاری خارجی دارد تا بار زمین مانده اشتغال را بردارد، اگر دانشجویان دانشگاه صنعت نفت بدون هیچ دلیلی بخواهند در وزارت نفت فقط خودشان استخدام شوند و هیچ منطقی نداشته باشند و کسی هم از قبل قول استخدام به آنها نداده باشد باز هم مخالفان دولت تمام قد میایستند و حتی پس پرده از تحصن و اعتراض حمایت میکنند تا شاید راهی برای تضعیف شیخ الوزرا بیابند. منتقدان اما نمیگویند در دو دولت محبوبشان زنجانیها و ضرابها رشد کردند و حالا راه برای مفسدان بسته شده است. به یاد بیاوریم بیژن زنگنه تا آخرین روزهای مانده به تشکیل کابینه مصمم بود که در دولت دوازدهم حضور نداشته باشد.
راه ناهموار آخوندی
«آقای وزیر، اگر خانوادهتان هم اینجا بودند، توی این شهر بودند، آن قدر دیر میآمدید؟» این، بخشی از صدای یک فیلم است که پس از زلزله کرمانشاه در فضای مجازی دست به دست شد. این حرفها را یک روحانی به آخوندی گفت و وزیر راه که انگار شوکزده شده بود، فقط سکوت کرد تا نماینده مردم کرمانشاه در مجلس و استاندار این استان، پاسخ منتقد را بدهند. منتقدی که نمیخواست بگوید با فاصلهای اندک پس از زلزله آخوندی در منطقه حاضر شده بود و آن حضور دومین باری بود که او به کرمانشاه سفر میکرد. این فیلم را خیلیها دیدهاند. فیلمی که بیشتر از آن که در فضای رسانهای دیده شود، مورد توجه مردم در فضای رسانهای قرار گرفت. اما اگر وارد فضای نیمهرسمی رسانهها شویم، آخوندی، از آن دست افرادی است که هر هفته یک اتفاق برایش رخ میدهد. از دید منتقدان وزیر راه و شهرسازی حق ندارد نسبت به مسکن مهر و کیفیت آن معترض باشد. گویی دولت محبوبشان کاخ ورسای برای مردم ساخته و حالا وزیر دولت روحانی لب به انتقاد گشوده است. آنها که معترض هستند نمیدانند یا نمیخواهند بدانند برای ساخت پروژههای کلنگخورده از قبل چند سال بودجه کل وزارت راه باید تخصیص یابد. هدف به چالش کشیدن برخی وزراست.
نکته دیگری که باید در مورد آخوندی در نظر گرفت این است که این روزها بیشتر از هر زمان دیگری درگیر حاشیههایی شده که زیاد هم به حوزه فعالیتش مربوط نیست. نمونهاش خبری است که از خانه خراب شدن ساکنان مسکن مهر میگوید و در مقابل او را به نشستن در خانهای اعیانی در لواسان تهران متهم میکند. خبرهایی که نشان میدهد، ماجرای منتقدان و آخوندی بیشتر از آن که به عملکرد او مربوط باشد، به اختلافات شخصی با او مربوط میشود. سابقه آنها و آخوندی به دولت یازدهم و دوازدهم برنمیگردد. باید جایی در حوالی انتخابات سال ٨٨ ریشه اختلافات مخالفان و آخوندی را پیدا کرد.
علیه وزیری سابقا محبوب
در مورد سیدحسن قاضیزادههاشمی باید هر دو روی سکه را دید. روی اول، تصویر آن وزیر محبوب برای عامه مردم است که گر چه خیلی پولدار است و از گفتنش ابایی ندارد؛ آن قدر به محرومان رسیدگی میکند که «خدا خیرش بده» شده تکیهکلام خیلی از مستضعفین بعد از آمدن نامش. وزیری که در دولت یازدهم خوب میدانست باید چه کار کند و چگونه رفتار کند که نه منتقدان، نقدی به او وارد کنند و نه مردم. روی دوم اما، تصویر شخصی است که ماجراهای به وجود آمده در حوزه سلامت، چه در دوره دولت یازدهم که با مرگ بزرگان سینِما همراه بود و چه حالا که مساله تغییر در سیاستهای بیمه سلامت است، از او وزیری ساخته که گویا بیش از توسعه فعالیتهایش به فکر دیده شدن در میان عامه مردم است. وزیری که در راهپیماییهای مختلف شرکت کرده و میداند چطور رفتار کند تا بهترین تصاویر از او ثبت شود. در بازدیدهایش بعضا شبیه پوپولیستها رفتار میکند و برخی تا جایی جلو میروند که میگویند هاشمی انگار برای حضور متفاوت در دنیای سیاست، شاید در قامت یک رییسجمهور آماده میشود.
او آن قدر این کار را کرد که بعضیها پیش از داغ شدن تنور انتخابات ریاستجمهوری میگفتند که ممکن است حسن هاشمی جای حسن روحانی را در رقابتهای انتخاباتی بگیرد. حسن هاشمی اما حالا در شرایطی که مجموعه دولت، شرایط ناخوشی دارد به درد بسیاری از همقطارانش گرفتار شده است. او هم دیگر نه مثل گذشته در صدر خبرها قرار دارد، نه اقداماتش نقل محافل میشود و چنگی به دل میزند. علاوه بر این، تغییر در سیاستهای نظام سلامت که او در ابتدای دولت دوازدهم اجرایی کرد هم باعث شده تا عملا ترکیب زیر ضرب رفتههای دولت دوازدهم، همانهایی باشند که در دولت یازدهم محبوبترینها بودند.
نگاهی به وضعیت بزرگان کابینه حسن روحانی، حکایتی از روزهای سخت آنها دارد. حکایت این که آنها سیبل تمامی ترکشهای مخالفان شدهاند. واقعیت این است که دولت، روزهایی را تجربه میکند که مجربترین وزرایش زیر فشار زیادی هستند. آنهایی که روزگاری میتوانستند بار بسیاری از مشکلات دولت را به دوش بکشند و از موقعیت خود استفاده کنند تا مشکلات دولت کمتر شود، حالا زیر باران تخریب خود به مسالهای تبدیل شدهاند که دولت باید برای حل و فصلش فکری بکند. وخامت این ماجرا وقتی بیشتر به چشم میآید که وضعیت این چهرهها را در کنار آن چه برای افرادی مانند اسحاق جهانگیری رخ داده، بررسی کنیم. مردی که تصور میشد در دولت دوازدهم، نقشی کلیدی و محوری داشته باشد و انتخابهای روحانی عملا او را به حاشیه راند. آن قدر که بعضی از او خواستند از دولت جدا شود تا برای آینده برنامهریزی کند. حال باید دید که چه عواملی باعث شده تا چهرههای مورد توجه دولت یازدهم، اینگونه در منگنه منتقدان قرار گرفته و پاشنه آشیل شوند.
دلایل احتمالی منتقدان
شاید بتوان نخستین عامل تخریب چهرههای اصلی کابینه را مخالفت با شخص رییسجمهوری دانست. به اعتقاد برخی حالا که دیگر روحانی نمیتواند در انتخابات بعدی شرکت کند و مسیر اعتدال را ادامه دهد، ژنرالهای کابینهاش باید این وظیفه را به عهده بگیرند. مردم آنها را بیشتر از سایرین میشناسند؛ به جهت وابستگیهای سیاسی، به چهرههای اصلاحطلب نزدیک هستند و میتوانند از ظرفیت این جریان سیاسی استفاده کرده و نهایتا برای جناح مقابل دردسرساز شوند. عجیب نیست اگر در این شرایط، انتقادات از روحانی به سمت وزرای محبوب او سرازیر شود. اما این، همه داستان نیست.
دومین دلیل احتمالی برای افزایش انتقادها از ژنرالهای کابینه ضعفهایی است که در مجموعه فعالیتهای دولت به چشم میخورد. ضعفهایی که چندان مهم نیست از ضعف عملکرد روحانی نشات میگیرد یا کابینه یا چیزی غیر از اینها. هر چه هست، آنهایی که نشستهاند تا دولتمردان شاخص را نقد کنند، از این فرصت به بهترین شکل ممکن استفاده میکنند تا به مقصود خود برسند. در این بین اما نباید از این موضوع هم غافل شویم که خود این چهرهها بنا به دلایل مختلف، با آن چه در دولت یازدهم از خود بروز دادند، فاصله گرفتهاند. پرسش اینجاست که آیا هاشمی، ظریف، آخوندی و زنگنه تغییر کردهاند؟ آنها در دولت قبل هم کم و بیش مورد نقد و تخریب قرار میگرفتند. حتی بیش از تخریب عدهای به آنها خائن هم میگفتند. تفاوت نقدها و تخریبها با دولت قبل این است که این بار «برند»های روحانی سازمان یافته و متمرکز تخریب میشوند. اگر در دولت قبل با هر رخدادی باب تخریب باز میشد حالا منتقدان خود رخدادساز شدهاند و روی موجی که خودشان ایجاد کردهاند سواری میکنند.
به نظر میرسد شرایط برای انتقادات گسترده از چهرههای شاخص دولت فراهم است و همین فراهم بودن فضا، سومین دلیل احتمالی برای قرار گرفتن وزرای محبوب در سیبل انتقادات است. منتقدان دولت که آب را گلآلود دیدهاند از هیچ حاشیه و مساله فرعی برای ماهیگیری نمیگذرند و به همین خاطر شاهدیم که بعضا انتقادات از ژنرالهای دولت رنگ و بوی شخصی و حاشیهسازی دارد. نکته اینجاست که روحانی نیز مثل قبل، از یاران خود دفاع نمیکند. او از اول هم کابینه را خط قرمز خود نمیدانست اما در دولت دوازدهم کمتر از قبل پشت وزرا میایستد. تیم رسانهای دولت نیز تنها نظارهگر هجمه به ژنرالها است. گو این که وظیفه دفاع از کابینه تنها بر دوش رییسجمهور است و اگر او به هر دلیلی نمیخواهد در ماجرا ورود کند بقیه نیز باید سکوت کنند و به تماشا بنشینند.»
منبع : نامه نیوز