اختصاصی مازندمجلس: با نگاهی به سیر تاریخ جوامع انسانی به وضوح درمی یابیم که زنان در بسیاری از موارد قربانی نگاه مردسالارانه و انگیزه های تمامیت خواهانه آنان بوده اند. این نکته مشخص و بارز است که در گذشته تسلط انگاره های نظام مردسالار بر جوانب مختلف زندگی زنان به وفور وجود داشته است، اما اکنون این تسلط محدود کننده در قرن معاصر به مدد بیداری ،آگاهی و توانمندی زنان و انگیزه آنان برای نقش آفرینی در حوزه های مختلف اجتماع تا حد زیادی کمرنگ شده است. آنچه مسلم است در گذشته بیشتر نقش های منسوب به زنان به نقش های خانوادگی همچون نگهداری از فرزندان، شوهرداری و خانه داری محدود می شد و تصمیم گیری در مورد مسائل مهم خانواده بر عهده مردان بود. مردان تقریباً به عنوان رئیس خانواده به معنای مطلق معرفی می شدند و در این راستا سایر تصمیم گیری های مهم در داخل خانواده بر عهده آنان بود. در زمینه نقش های اجتماعی نیز بیشتر شغل های مهم و اساسی برعهده مردان بود و زنان اغلب در مشاغلی مثل منشی گری و پرستاری، ایفای نقش می کردند. اما در شرایط فعلی دیده می شود که زنان عهده دار مشاغل مهمی همچون وکالت، ریاست، کارآگاه پلیس ،پزشکی و مهندسی، و همچنین مناصب مهم سیاسی و سیاست گذاری هستند. حقیقت این است که زن نه تنها در دین اسلام بلکه در هیچ کدام از ادیان الهی موجودی ضعیف و زیردست تعریف نشده است؛ در حالیکه کلیشه های سنتی جوامع ، اصرار داشته و دارند تا زن را اینگونه تعریف کنند. همین امر موجب شد تا بسیاری از کلیشه های جنسیتی برگرفته از تفکرات سنتی و تاریخی با آموزه های دینی آمیخته شده و تصویر نامطلوبی از زن به ویژه زن ایرانی را ارائه دهند. متأسفانه رسانه ها نیز با نمایش چنین تصویری از زن ایرانی بعضا آگاهانه یا ناآگاهانه به بازتولید آن پرداخته و می پردازند. اما زنان مطمئن هستند که به تدریج این تصویر تغییر خواهد کرد . به ویژه در یک قرن اخیر در اکثر کشورها ، زنان زیادی به جهان معرفی شدند ، که توانستند در زمینه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی ، هنری ، صنعتی و اقتصادی و حتی سیاسی به بالاترین سطوح ممکن در میهن خود برسند. مشاهده شمار زیادی از زنان رئیس جمهور ، نخست وزیر ، وزیر ، مدیرشرکت های بزرگ تجاری و اقتصادی ، نماینده مجلس ، استاد دانشگاه و نظریه پرداز ، هنرپیشه ، شاعران بزرگ و ... همه نشان از آن دارد که دیگر نمی توان ، توانمندی و استعدادهای زنان را نادیده گرفت و انکار کرد.
به اعتقاد من برای تبیین حقوق زنان به جای جستجو در مبانی مربوط به جنبش های فمنیستی طرفدار حقوق زنان با رنگ و بوی غربی ،باید به آموزه های اسلامی تمسک جست که سرشار از المانهای هویتی و شخصیتی برای زنان است. به نظر من مشکل بزرگ زنان جامعه ما این است که تفکر مردسالار حاکم هنوز نتوانسته توانمندیهای واقعی زن ایرانی را درک و البته تحمل نماید. محدودیتهای ناشی از فرهنگ مردسالاری و شکل گیری برخی از کلیشه های جنسیتی موجب شده تا نقش های مقدس و کلیدی زنان به عنوان نقش های جنسیتی ، اختصاصی و هویت ساز برای آنان شناخته شوند و با محدودیت ها و آسیب های مختلفی روبرو شوند؛ آسیب هایی که موجب شده تا افتخارات زنان فرهیخته و توانمند ایرانی در کسب مهارتهای مدیریتی همچنان در محاق مهارتهای خانه داری نادیده گرفته شود و سیمای الهام بخش و سازنده زن ایرانی در غبار غلیظ انگاره های مردسالارانه مخدوش گردد. آنچه مسلم است تغییر و تحولات ناشی از وقوع انقلاب اسلامی ایران شامل حال زنان نیز شد . آنان که خود در وقوع انقلاب نقش پررنگی داشتند ، بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی با مجموعه ای از بایدها و نبایدهای جدید مواجه شدند که همه این باید ها و نبایدهای جدید برای زنان از ابتدای انقلاب تا به حال مورد توجه و بحث و بررسی های فراوانی در داخل و خارج از کشور قرار گرفته و موافقان و مخالفان زیادی پیدا کرده است. صرف نظر از بررسی و قضاوت در مورد جزئیات قوانین جمهوری اسلامی ایران در رابطه با زنان و چگونگی اجرای آنها که در حوصله این بحث نیست ، مشاهده وضع کلی بانوان ایرانی در حال حاضر، ما را به این نتیجه می رساند که در مجموع زنان ایرانی در دوران بعد از انقلاب در مسیر رشد قرار گرفته و ورود موفقی به بسیاری از عرصه های اجتماعی داشته اند. امروز برای عموم زنان ایرانی هیچ محدودیتی در تحصیل حتی تا عالی ترین سطوح ممکن وجود ندارد و حتی حضور دختران و زنان در دانشگاه ها از مردان بیشتر شده است . در ایران امروز اکثر زنان در انتخاب همسر خود مختار هستند و دیگر مانند گذشته در سن بسیار پایین و در عالم بی خبری با تصمیم مستبدانه خانواده های خود به حجله هیچ مردی نمی روند. امروز زنان ایرانی به راحتی از حقوقی نظیر حق رأی در انتخابات ، داشتن شغل و حتی به دست گرفتن برخی پست ها و مناصب مدیریتی برخوردارند. در ایران امروز زنان همچنین در بسیاری از حوزه های اجتماعی حضوری فعال دارند و این در حالی است که در برخی دیگر از کشورهای اسلامی هنوز زنان به برخی از پیش پاافتاده ترین حقوق خود نرسیده اند. به عنوان مثال در تعدادی از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس ، هنوز حق رأی در انتخابات برای زنان وجود ندارد. در واقع با در نظر گرفتن همه آنچه گفته شد ، با اطمینان بیشتری به این نتیجه می رسیم که زنان ایرانی در دهه های اخیر در مسیر رشد و بازپس گیری شمار زیادی از حقوق از دست رفته خود قرار گرفته اند. در همین مدت قدرت و منزلت زن ایرانی تا بدان حد رسیده است که نه تنها زنان در انتخابات های مختلف حق رأی دارند ، بلکه حتی حق انتخاب شدن نیز برای آنان وجود دارد. به طوری که در اکثر دوره های مجلس شورای اسلامی و یا شورای اسلامی شهر و روستا نام تعدادی از زنان در لیست نامزدهای تأیید صلاحیت شده انتخاباتی به چشم می خورد.برخی از این زنان حتی در یک یا چند دوره ، رأی اعتماد مردم را جلب کرده اند. با این حال باید به این واقعیت اذعان نمود که در کشور ما با وجود برخورداری از پیشینه غنی فرهنگی و به ویژه با وجود دین اسلام که در متن همه تعالیم آن احترام به حقوق زنان مشاهده می شود ، زنان در کشورما خیلی دیرتر از آنچه انتظار می رفت توانستند تا حدودی به جایگاه های مناسب اجتماعی و سیاسی خود دست پیدا کنند. در ایران اگر چه حقوق زنان در قانون اساسی، به رسمیت شناخته شده است و محدودیتی برای حضور آنان درحوزه های مختلف سیاسی و مدیریتی وجود ندارد اما موانع و قالبهای دشوار اجتماعی و فرهنگی در لایههای خرد و کلان جامعه باعث شده است که زنان آن گونه که باید در متن قدرت و نهادهای تصمیمساز و قانونگذار در کشور حضور نداشته باشند و تا تحقق نقشه راهی که براساس فلسفه نظام اسلامی برای آنان ترسیم شده، هنوز فاصله زیادی داشته باشند،فاصله زیادی که قطعا با حضور هوشمندانه زنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی به سرعت کوتاه خواهد شد .