مازندمجلس: این مستند به افراد کم توان ذهنی در یک آسایشگاه معلولین شمال کشور می پردازد و فیلمساز سعی کرده است نگاهی واقع گرایانه و بدون دخل و تصرف در نوع زندگی آنان و صرفا روزمرگی این مردان گرفتار به این بیماری را نشان دهد.
با توجه به تلخی درون فیلم ، این فیلم به عمد سیاه و سفید گرفته شده است تا رنج و مشقت و واقعیت گرایی درون آن بیشتر به چشم مخاطب بیاید.
فیلم اگر چه خط روایی برای جذب مخاطب ندارد و تنها به تصاویر پراکنده از فعالیت های روزانه این آدمها می پردازد اما نشاط و سرزندگی که در میان این بیماران به مدد مدیریت و اعضای دلسوز آسایشگاه دیده می شود تمام رنج و تیرگی فیلم را تحت شعاع خود قرار می دهد. برخورد گرم ، دوستانه و فراتر از یک پزشک و یک مسئول آسایشگاه با بیماران و حتی خطاب کردن آنان به نام های بابا و پسرم ؛ حس غربت گونه این نوع فضاها را در هم می شکند و سبب تقویت همکاری و افزایش روحیه افراد کم توان ذهنی می شود و بی جهت نیست که در تمام فعالیت های روزانه آسایشگاه اعم از نظافت ، استحمام ، غذا خوردن و ... ما شاهد همکاری افراد آسایشگاه با همدیگر هستیم و حتی یکی از آنان با سمت «همیار پلیس» نیز در محوطه ، انجام وظیفه می کند.
فیلم اما تصاویر تکراری زیادی دارد و مخاطب چندین بار شاهد تصاویری همچون نظافت کردن ، غذا خوردن و ... این بیماران است.
نکته های پزشکی و آموزشی در مورد جلوگیری از بوجود آمدن این نوع بیماران حتی در فیلم اشاره ای هم نمی شود و شاید تنها دستاورد این فیلم برای مخاطب ، دلسوزی برای این نوع بیماران و فداکاری تیم کارشناسان این آسایشگاه است.
در پایان می توان به چنین فیلمسازانی دستمریزاد گفت به این دلیل که به جای اینکه دوربین خود را به نقاط کارپستالی و آدم های مرفه جامعه ببرند ، لنز دوربین خود را به سوی آدم های فراموش شده جامعه و کسانی که بیشتر از هر نوع آدمی به محبت و دیده شدن نیازمند هستند چرخانیده است و تصاویری را جاودانه کرده است که می تواند الفبای محبت و دوست داشتن همنوع خود باشد.
مجید معافی
منبع : هنر نیوز