مازندمجلس: سیاست > احزاب و شخصیتها - روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم مصطفی درایتی،روحانی اصلاح طلب نوشت:نوع مواجهه آقای رییسی با انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٦ و صحبتهایی که هرازگاهی در این باره میکنند میتواند دو علت داشته باشد.
از اظهارنظرهاي آقاي رييسي كه به طور غيرمستقيم و از طريق نقلقول دوستان يا خبرگزاريها به ما منتقل ميشود، اين طور برميآيد كه گمانه دوم به واقعيت نزديكتر است و تلخكامي شكست در انتخابات هنوز در وجود رييسي باقي مانده است. اين امر مطلوبي نيست و يك فرد مدعي سياست نيازمند سعهصدر بيشتري است كه بتواند اتفاقات را به راحتي بپذيرد.
نكتهاي كه آقاي رييسي و نزديكان او بايد در نظر داشته باشند اين است كه جامعه از هر اظهارنظري برداشت خاص خود را خواهد كرد لذا با توجه به فاصله بسيار تا انتخابات ١٤٠٠ نبايد به نوعي اظهارنظر كنند كه جامعه تلقي كند، آنها ظرفيت شكست خوردن را نداشتهاند. البته آقاي رييسي از اين جهت كه تجربه كار سياسي نداشتند و بيشتر در حوزه قضايي فعاليت كرده بودند، هنوز الزامات يك رقابت سياسي را در وجود خود نهادينه نكرده بودند و يكباره به عرصه انتخابات وارد شدند. طبيعتا اين ورود يكباره براي ايشان انتظاراتي ايجاد كرده بود كه با نتيجه حاصل شده همخوان نبود.
اكنون تلقي ما از اظهارات او اين است كه شكست در انتخابات براي او خيلي تلخ و سخت بوده است. بدون شك اين شيوه برخورد براي فردي كه مدعي كار سياسي است، يك نقص به حساب ميآيد. يك فعال سياسي بايد ظرفيت تحمل شكست را در خود ايجاد كند و بداند كه ورود به يك رقابت انتخاباتي به صورت معمول حواشي خاص خود را دارد و جلب نظر مردم كار سختي است. فردي كه به عرصه سياست وارد ميشود بايد بداند كه ممكن است در جلب نظر مردم موفق نباشد اما مساله مهم توجه به خواست مردم است. به نظر ميرسد كه اين ظرفيت در آقاي رييسي نهادينه نشده بود. البته او تازه فعاليت سياسي را آغاز كرده و انشاءالله سعي ميكند كه به مرور اين ظرفيت را در خود ايجاد كند.
به هر حال گمانه تلاش براي حضور و باقي ماندن در عرصه سياست را نيز نميتوان ناديده گرفت. رييسي و حاميان او اگر چنين هدفي داشته باشند بايد به يك نكته مهم توجه كنند. آن نكته مهم نيز لمس مطالبات مردم است. اگر دايرهاي كه دور خود ميكشند دايره محدودي باشد طبيعتا نميتوانند مردم را اغنا كنند. خصوصا وقتي بحث رياستجمهوري است، گستره وسيعي از مردم را بايد در نظر گرفت و رييسي موفق نميشود مگر اينكه يك ادبيات جديد و متفاوت برگزيند. ادبياتي كه مردم به راحتي بفهمند و به آن انس بگيرند. به اضافه اينكه ادبيات او با خواستهها و مطالبات واقعي مردم هماهنگ باشد. آقاي رييسي در انتخابات ٩٦ ادبياتي شبيه به ادبيات احمدينژاد را انتخاب و روي يك قشر خاص تمركز كرد.
او ابزارهاي خاصي نيز انتخاب كرده بود. تصور رييسي اين بود كه اكثريت قريب به اتفاق مردم فقير هستند و به نان شب خود محتاج هستند. شايد يك بخشي از جامعه چنين شرايطي داشته باشند اما همان قشر نيز با وجود تنگدستيهايي كه دارند و مسائل اقتصادي را در اولويت قرار ميدهند، خواستار يك اقتصاد توام با عزت نفس و شرافت انساني هستند. اين موضوع در ادبيات رييسي ناديده گرفته شده بود لذا نتوانست همان قشر مستضعف را جلب كند. او اگر تصميم داشته باشد كه در صحنه سياست مانده و آمادگي خود را براي انتخابات آتي حفظ كند بايد ادبياتي را برگزيند كه هم با مطالبات مردم همخوان باشد و هم اقشار مختلف جامعه را جلب كند.
به نظر من رييسي در انتخابات رياستجمهوري سال ٩٦ موفق نشد چون يكباره وارد عرصه رقابت شد لذا زمان محدودي داشت و مطالعه دقيق نيز نكرده بود. ادبيات مورد استفاده او بسيار ابتدايي بود. مردم با گذشت چهل سال از انقلاب انتظار دارند كه مسوولان كشور توانستهاند خود را پرورانده و خواستههاي مردم را بشناسند. ناگفته نماند كه بعد از اين مرحله نيز براي جلب نظر مردم هنرمنديهاي ديگري لازم است كه آقاي رييسي با آن به عنوان ابزار اصلي كار، آشنا نيست .
45302
منبع : خبرآنلاین