اختصاصی مازندمجلس: اگر ما مومنان و دینمداران که همه بر یک قبله نماز می گزاریم و یک خدای واحد و احد و صمد را می پرستیم و پیروی از دین مترقی و متعالی اسلام عزیز مایه فخر و مباهات ماست و به خاتم پیامبران محمد ( ص ) که « ناموس مسلمانی و سرمایه و ثروت قدسی امت احمدی و نماد همه ارواح مکرم و پاکان دو عالم است و کثیری از مسلمانان عالم ، نام نامیرایش را هر روز در ماذنه ها به بلندی بانگ می کنند و در نمازها با درود و ستایش بر زبان می آورند» ، ایمان تمام داریم در نتیجه می توانیم در کنار هم و با تفاهم و با تکیه بر زیست مسالمت آمیزدر رساندن ایران عزیز به قله پیشرفت و توسعه گام برداریم . و اگر ما مسلمانان بپذیریم که اختلاف نظر و رای و اندیشه یک امر بدیهی و طبیعی است هیچ گاه به طرد و حذف و تهمت و تخریب هم نوعان و هم کیشان متوسل نخواهیم شد . امید دارم که فرهیختگان و دانشگاهیان در ترویج این فکر و فرهنگ فراموش شده ی ما که همان تفاهم و تضارب اندیشه و درک دیگری و احترام به باور های دیگری است بیشتر تلاش نمایند . تمدن درخشان ایرانی و بویژه تمدن شگفت انگیز اسلام در قرون نخستین ، اثبات کننده صحت و درستی گفتار این ناچیز است .
ما به حل کدام مسئله و مسئله های مهم مربوط به جوانان و دانشجویان و دیگر فرهیختگان همت گماشتیم که انتظار داشته باشیم در خصوص رعایت پوشش و حجاب که یکی از هزاران معضل و مشکل لا ینحل جوامع مسلمین است به نصیحت هم نوعان و هم کیشان بپردازیم . ما در توانا نمودن جامعه ی جوان به لحاظ فکری و معرفتی و فرهنگی چقدر موفق بوده ائیم . اگر قبول ارزش های انسانی و دینی می بایست با اختیار و اراده و میل درونی و قلبی باشد آیا تلاش های اندک برخی دلسوزان و مومنان مبنی بر تبلیغ رعایت پوشش و حجاب که بی تردید از عمق و ظرافت هم برخوردار نیست تاثیر گذار خواهد بود ؟
چهل سال است که بر همین روش و نمط سیاست گذاری فرهنگی و اجتماعی می کنیم ولی هزاران افغان و افسوس که نتیجه بخش نبوده است . حل مشکلات ما فقط با غلبه و سیطره نگاه فقهی تکلیف آفرین مقدور نخواهد بود . فقیهان و مبلغان دینی ما در خصوص نسبت بین دین و حقوق بشر، فقه و حقوق بشر چه نظری دارند ؟ چقدر به این مباحث در بعد از انقلاب پرداختند ؟
صحت و درست بودن باور مرا می توانید در برداشت ها و نگرش های دینی و رفتار های اجتماعی و فرهنگی برخی مبلغان دینی ما در دانشگاه ها و جامعه به خوبی ملاحظه نمائید . چه حلال ها که حرام نکردیم و چه حرام ها که حلال نکردیم . نداشتن مواضع روشن و شفاف در خصوص هنر فاخر و دلپذیری چون موسیقی و مخالفت صریح برخی مبلغان و نهاهای دینی با این هنر روحبخش آسمانی یکی از ناسنجیده ترین و غیر انسانی ترین تصمیمی است که نه در عرصه عمومی جامعه و بلکه حتی در دانشگاه ها که رسالتی غیر از کشف و رشد استعداد ها ندارند اتخاذ می شود . به راستی چگونه می شود باور نمود که این تصمیم ها و ایجاد موانع فراوان که در مسیر شکوفایی استعدادهای خدادادی و فطری جوانان و دانشجویان فهیم و عزیز این سرزمین حادث می گردد با آموزه های زلال و انسانی قرآنی و دینی منطبق خواهد بود .
خداوند حکیم و مهربان و لطیف و توبه پذیری که از روح خویش در کالبد اشرف مخلوق خود دمیده است چگونه برخی سطحی اندیشان و ظاهر پرستان خردستیز با هدف دفاع از دین به خود این رخصت را می دهند که به مبارزه با فطرت اللهی برخیزند ؟ .
اگر ما مومنان و مسلمانان در جامعه کنونی به بد فهمی از اصل و گوهر دین دچار شویم و قرائتی از دین و مذهب انسان ساز و رهای بخش ارائه کنیم که جوان و دانشجوی امروز آن را نپذیرد و در مسیر دشوار حیات به جواب پرسش های متنوع خود نرسد در حقیقت در حق دین راستین بسی جفا ها کردیم و می کنیم .
قرائتی از دین، اگر در پرورش معنوی انسان ها سهمی نداشته باشد و در اخلاقی ساختن جامعه نقشی ایفا نکند و در معنا بخشی و دلپذیر نمودن زندگی موثر نباشد قرائتی انسانی و رحمانی از دین نخواهد بود . وقتی جامعه شناسانه و روانشناسانه در احوال و رفتار جوانان پس از انقلاب دقت می کنیم خستگی از دین و بی بهره بودن از برخی ارزش های دینی را در آنان به خوبی مشاهده می کنیم . به باور یکی از جامعه شناسان ما ، جوانان امروز از دین به دلایلی دل زده و خسته شده اند .
دکترمقصود فراستخواه که تالیفات و مطالعات عمیق و فراوانی در خصوص آموزش عالی در ایران دارد در سایت خود می نویسد : بخشی از زندگی نوجوانی و جوانی من قبل از انقلاب بود و می توانم تجربه شخصی خود را بگویم که قبل از انقلاب دیکتاتوری و خودکامگی بود وبه همان دلیل انقلاب کردیم، اما تمامیت خواهی نبود، یعنی هیچ وقت حکومت در عقاید ما دخالت نمی کرد، من که دانشجو بودم فقط از نظر سیاسی کنترل می شدم نه از جهت عقاید دینی. در حالی که بعد از انقلاب گرایشی به وجود آمد و وجود دارد که می خواهد عقاید دینی جامعه را نیز کنترل کند در نتیجه ی چنین رفتاری، حتی برخی گروه های دینی خود را در بیان مسایل دینی و انجام اعمال دینی آزاد ندیدند، چه رسد غیر مذهبی ها.
دانشگاه نهادی پرسشگر و عقلانی *
دانشگاه نهادی است که به رسمیت شناختن تفاوت ها و تزاحم ها و تعامل ها و تمایزها در صدر رسالتش قرار دارد .
دانشگاه برای این خلق نشده است که فکری را و اندیشه ای را و سلیقه ای را حذف کند. دانشگاه برای این بوجود نیامده است که فقط یک فکر و اندیشه را بر همه تحمیل نماید .
از دانشگاه و دانشجو و دانشگاهیان خردمند و فهیم انتظار نداشته باشید که به راحتی هر گونه نظرو اندیشه و تحلیلی را به پذیرند .
دانشگاه جای شک کردن بر همه چیز است . دانشگاه تردید و تعلم و پرسشگری را در آغوش می گیرد اما امروز دانشگاه با بارش باران تعصب ها و تحجر ها و دگم اندیشی ها زخم های فراوان به خود می بیند
شایسته و زیبنده دانشگاه که یکی از دو نهاد تعلیمی در جامعه مدرن کنونی می باشد نیست که راه را بر رویش اندیشه ها ببندد و نخواهد اقوال مخالف و مختلف را بشنود و پنجره ی سئوال و پرسشگری را به روی مومنان و مشتاقان دیانت و انسانیت و فضیلت نگشاید .
جوان دانشجو*
جوان دانشجو که دردلپذیر ترین و مقدس ترین مکانی چون دانشگاه قرار دارد چگونه می تواند بی تفاوتی و انفعال را بر کنشگری و مشارکت در امور سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ترجیح دهد ؟
اگر جوان دانشجودر صحت و سقم برخی مفاهیم شک نکند و اگر جوان دانشجو در مقابل سیاست های تبعیض آمیزاجتماعی و روشهای تحجر آفرین دینی و فرهنگی حرف نزند و مهر سکوت بر لب بنشاند از کدام طبقه در جامعه انتظاردارید که در برابر ظلم و ستم و بی عدالتی ها فریاد بر آورد ؟ جوان دانشجو نمی تواند خود را سانسور کند .
بگذارید آنان نوشتن در نشریات محدود دانشجویی و تفکر و تعمق را در نشست های معرفتی و با هم بودن و با هم کار کردن را در محافل فرهنگی ، و مدنیت و انسانیت و فضیلت را در تشکل ها و انجمن ها به تجربه وتمرین و ممارست بنشینند . آیا درد آور و شگفت انگیز نیست که جوان دانشجو که با صد ها آمال و آرزو پای در باغ فرحبخشی چون دانشگاه نهاده است و از توانایی و استعداد ذوقی و هنری و ادبی و فرهنگی برخوردار است حتی یک بارنتوانسته باشد با اختیار و اراده ی خود در محفلی که دوستانش برگزار کردند حضور یابد . شاید این حضور و حضور ها از او آموزگاری مهربان و استادی فهیم و وزیری کاردان و مدیری تصمیم سازو شهروندی تحول آفرین خلق نماید . اما ما با افکار و سیاست های محدود اندیش و سخت گیرانه ی خود این توفیق رهایی و پروازرا از او سلب کرده ایم .
چه کسانی در آینده توانایی آن را دارند که در شورای احزاب سیاسی و نهاد های فرهنگی و هنری وانجمن های مهم اجتماعی قرار گیرند ؟ چه کسانی در آینده می توانند اداره ی یکی ار نشریات کشوری و منطقه ای را به عهده بگیرند . چه کسانی شجاعت مقاومت و ایستادن در برابر نا عدالتی ها و تعدی ها را دارا می باشند؟ آیا جز این است که دانشجوی امروز می تواند برنامه ریز و سیاست گذار مهمترین امور جامعه ی فردا باشد ؟
مسدود نمودن مجاری ارتباط و آشنایی جریان دانشجویی با جریان تاثیر گذار نو اندیشی و روشنفکری دینی هیچ پیامد روشن و مثبتی برای جامعه ی فردای ما ندارد. بی تردید این روزها از دو رویداد مهم فرهنگی و معرفتی که توسط دردمندان و صاحب نظران دینی که یکی در خارج از کشوربا عنوان : «سیر تحول نواندیشی دینی در جهان اسلام در نیم قرن اخیر» و یکی در داخل کشور با عنوان :« سمپوزیوم علمی «اکنون، ما و شریعتی» در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شده است آگاهی دارید . هیچ مانع و رادعی توان ایستادن در برابر رشد فکری و فرهنگی طبیعی جامعه را ندارد . تنوع و تعدد در جامعه محوناشدنی است. میتوان آن را سرکوب کرد اما نمیتوان محوش کرد. چهل سال از درگذشت معلم شهید شریعتی آن روح بلند و عاصی کویر که بزرگانی چون شهید چمران و آن پیشوای فراتر از زمان امام موسی صدرو کثیری از دلسوختگان و درد مندان به رشد و تکامل تفکر دینی به ستایش و تجلیلش برخاسته اند می گذرد اما هنوز بسیاری از عاشقان و رهپویان حقیقت و آزادی و شیفتگان دین حنیف و رحمانی دل در اندیشه او دارند و کویر جان و ذهن خود را با چشمه سار زلال و انسانی و حیات بخش معرفت و اندوخته های او سیراب می کنند .
تمرین مهارت ها *
بگذارید دانشجویان در فضایی آزاد و با اختیار تمام ، مهارت گفتگو، مهارت تحمل فکر مخالف ، مهارت اظهار نظر و بیان و مهارت شنیدن که آموزه دینی و قرانی ما فراوان برآن توصیه و تاکید دارد در دانشگاه فرا گیرند . این مهارت ها ، زیستن دینی و اخلاقی را برای آنان سهل تر خواهد ساخت . این مهارت ها ، جامعه نوپای ما را در مسیر توسعه وآبادنی و پیشرفت و مدنیت قرار خواهد داد و چه زیبا دکتر رنانی استاد متعهد و برجسته دانشگاه اصفهان در مطلب بسیار عمیق خود با عنوان ناتوانی در گفتگو می نویسد :
« یکی از اصلیترین مولفههای بلوغ عقلانی و روحی، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، «توانایی گفتوگو» است. در واقع معتقدم بدون تقویت این توانایی در یک جامعه، آرزوی توسعه آرزویی محال است. گفتوگو یک توانایی محوری برای مبادله اندیشهها است که در آن هر طرف باید دستکم ده ویژگی داشته باشد تا در پایان، هر دو طرف از گفتوگو راضی باشند. این تواناییها عبارتند از: توانایی گوش دادن فعال ؛ توانایی سخن گفتن محترمانه؛ توانایی ابراز خویش یا سخن گفتن صادقانه؛ توانایی پذیرندگی و آموزندگی ؛ توانایی داشتن ذهنی گشوده و باز نسبت به دیدگاه دیگران ؛ توانایی صبر در شنیدن و آرامش در بیان نظر؛ توانایی تعلیق ذهنی ؛ توانایی همدلی و جانبداری سازنده توانایی جویندگی و توانایی ناظر بودن ».
طرد و حذف دانشجویان به بهانه ی اینکه مثل ما نمی اندیشند و ذائقه فکری آنان با ما متفاوت است هیچ توجیهه عقلی و انسانی و اخلاقی ندارد که در نتیجه از فعالیت های فرهنگی و اجتماعی محروم شوند . دین اسلام برتر و فراتر و آموزه هایش دلپذیرترو جذاب تر از این است که بخواهد انسانی را از پرواز در آسمان نیکی ها وحقیقت ها و فضیلت ها و شفقت ورزیدن ها محروم سازد .این برخورد های تعصب آلود و غیر عقلی پیامد مطلوبی ندارد چنانچه یکی از اندیشمندان معاصر دکتر فراستخواه می نویسد :
« لازم است یک دیدگاه آزاداندیشانه و دموکراتیک از دین و یک جامعه چند صدایی از همه دیدگاه ها و فرصت مشارکت همه گروه های اجتماعی وجود داشته باشد. اگر ما بتوانیم از منطق کثرت گفت و گویی در یک فضای تفاهم و مسالمت آمیز حمایت کنیم که رشد کند مسلما آن طرح ناتمام " انسان یک طرح ناتمام است" در جهت رشد و توسعه حرکت می کند. همیشه نفرت ها و خشونت ها از سوء تفاهم ها و طردها ناشی می شود؛ وقتی گروه ها طرد می شوند باید منتظر خشونت بود وقتی در جامعه پدیده طرد وجود دارد، افرادی طرد می شوند، گروه های اجتماعی و اقلیت ها طرد می شوند و یک جامعه «غیر»ساز به وجود می آید که مرتب «غیر» می سازد و جامعه ای که سیاست ها و رویه هایش معطوف به حذف و غیریت سازی است و دیگری را حذف می کند طبیعی است، حاشیه ها آواری خواهد شد و بر جامعه فرو خواهد ریخت. همیشه باید منتظر شورش حاشیه ها علیه متن بود پس نیازمند متنی از جامعه هستیم که کمتر حاشیه داشته باشد و اجازه دهد همه گروه ها جزو متن جامعه باشند و انسان ها احساس کنند متنیت دارند و از فرصت های برابر برای ابراز وجود برخوردار هستند».
از دانشجو انتظار نداشته باشید *
از دانشجو انتظار نداشته باشید که به نقد قدرت و سیاست نپردازد . از دانشجو انتظار نداشته باشید که تک منبعی باشد و مشرب فکری و دینی و فرهنگی اش را نهادی خاص منحصرانه به عهده بگیرد .نگران نباشیم ایمان و باور دینی جوان و دانشجو با برخی سخنان و گفتار های شبههآلود زایل نخواهد شد . می دانید چه چیزی ضعف ایمان جوانان را در پی میآورد؟. رفتار عافیتجویانه و گفتار خردستیزانه پارهای از متولیان دین دراین خصوص مقصرتر و مسئولتر است. « میدانید چه چیز ریشه ایمان را میسوزاند: خرافهگستری به نام دین و بیعدالتی به نام خدا و سکوت در مقابل ستم ».
از دانشجویان انتظار نداشته باشید که حقیقت را در پای مصلحت های زود گذر قربانی کنند و دل به مطامع و منافع بسپارند و کرنش را بر کنش و انفعال را برمشارکت ، و تجلیل را بر تحلیل ، و تحقیق را بر تفسیق ، و مقلدان را از محققان ، و طوطیان را از زنبوران برتر نشانند و دین را دستمایه خصومت وخشونت کنند و به جای عسل سرکه بفروشند .
شرایط نامطلوب حاکم بر دانشگاه ها *
جای حسرت فراوان دارد از اینکه مباحث بنیادی معرفتی و فرهنگی در برخی از دانشگاه های ما جایگاه مطلوبی ندارد . شاید یکی از دلایل آن بی بهره بودن از رشته های علوم انسانی است . و البته وجود نگرش های افراطی و وجود تحجر و تصلب دینی و نیز محافظه کاری برخی تحصیل کرده ها و مدیران بی تاثیر نخواهد بود. به دلیل غلبه فرهنگ استبدادی در طول تاریخ ، خیلی باید شکیبایی و صبوری به خرج دهیم تا به بخشی از اهداف نزدیک شویم . مهمترین راهکار به نظرم ،فهم صلح آمیز و آزاد منشانه از دین است که می تواند ما را به مقصود برساند نه درک و فهم متحجرانه و قشری و متعصبانه و خردستیز دینی .
نا گفته نماند باید در کنار تشکل های دانشجویی ، انجمن ها و تشکل های مربوط به اساتید دانشگاهی را جدی گرفت . به نظر این ناچیز مهمترین وظیفه و رسالت فرهیختگان دانشگاهی و به خصوص دردمندان با فرهنگ و خرد توجه به تشکیلات و سازمان دادن به استعدادها و عناصر فعال دانشگاهی و دینی است .
وقتی تحمل کوچکترین انتقاد و اظهار نظر را نداریم و بر خلاف آموزه های دینی برای متملقان و مداحان و کوته نظران و کج فهمان خوان رنگارنگ می گستریم و در مقابل ، دهان و زبان ناقدان و صالحان و دینداران مخلص و صادق را مفتخرانه می بندیم امیدی برای رسیدن به وضعیت مطلوب وجود ندارد.
مدعای ما این است که به چیزی جز درخشش دینداری خردمندانه ی عاری از خشونت و نفرت و تهمت و انکار عقل نمی اندیشیم . اخلاق و اخلاق و اخلاق بسی برتر و فراتر و مهم تر از دیانت و سیاست است . ما مسمانان را چه شده است که مثل آب خوردن راجع به سبک زندگی دیگران و باورها و اندیشه ها به قضاوت های بی منطق و سطحی متوسل می شویم ؟ از برخی از مدیران دانشگاه گله مندم که عزت و استقلال مهمترین نهاد مدرن جامعه یعنی دانشگاه و منزلت دانشگاهیان را به کمترین بها و به نازل ترین قیمت معامله می کنند . برخورد های افراطی و تعصب آمیز به نام و در دفاع از دین، که نشان از مغایرت تمام با آموزه های وحیانی و دینی دارد و با روش و تفکر پیامبران و مصلحان در تعارض آشکار است هیچ تناسبی با رسالت نهاد دانشگاه که مظهر عقلانیت و پرسشگری و خرافه ستیزی و عقل گستری است نخواهد داشت .
همیشه دین و دینداری در طول تاریخ از مدافعان کم خرد و سطحی نگر خود بیشترین و سخت ترین ضرر و صدمه را دیده است . چاره ای جز پناه بردن به این بیت ماندگار خواجه رند شیراز نداریم :
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم / سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
صمد علیپور رئیس سابق گروه حمایت و پشتیبانی فرهنگی و اجتماعی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری